2777
2789

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

بله بفرماید

یه دوست داشتم خیلی باهام خوب بود بعضی جاهام ازم میخواست تقلید کنه یا ایده بگیره ولی اینم میدونست من خوشم نمیاد همیشم ازم تعریف میکرد هیچوقت بد حرف نزد باهام یجوری میگفت تو بهترینی

منم دوسش داشتم حرفامم بهش میگفتم ولی سر یه موضوعی که دوست پسر داشتم فک کنم اول از زبون سوم شخص تعریف کردم براش که کمک بگیرم بعدا گفتم که خودم بودم

اونم حرفی نزد مهربون بود

بعد از اون با یکی دیگم دوست شدم اونم همین حالت پیش اومد اینو نمیتونستم واقعا بگم چون میشناختش بعد رابطم افت پیدا کرد کمک خواستم گفتم بهش

بعد همزمان رفتم پیش دعانویس و اینا کلی انرژی منفی بهم منتقل کردن 


یه دوست داشتم خیلی باهام خوب بود بعضی جاهام ازم میخواست تقلید کنه یا ایده بگیره ولی اینم میدونست من ...

عزیزدل این نظر شخصی منه ولی چیزی به عنوان دعانیست چون اکربودخوددعانویس برای خودش چه از لحاظ مالی چه معنوی می‌نوشت 

بعد این دوستمم یجوری شد یه حرکتایی کرد که عمدی نبودا انگار شیطان وارد زندگیم شده بود منم با اون رابطمو کم کردم گفتم شاید اون برام دعا کرده چون از وقتی به اون گفتم رابطم بد شد

بعد با یکی دیگم حرف زدم ادعا میکرد حرفاش راسته و گفت کار دوستته منم گول خوردم

بعد استوری گذاشتم فحش دادم بهش اونم فهمید گفت با منی؟ چندتا تیکه انداختمش جوابشو ندادم

از قبل سر چیز خریدنشونم دونست من بدم میاد کسی در حد مال من داشته باشه خواست حساسم کنه.

من حسود نبودم ولی فک کردم اون بده و کلا نمیخواستم کسی از من یاد بگیره

دیگه یه مدت خبر نبود

یه روز خیلی پشیمون بودم استغفار کردم و توبه بعد بهش پیام دادم اونم خوب حرف زد گفت میبخشمت و تو اصلا بهم فحش بده حتی تو ثابت شده ای

دیگه باهم چندماه حرف زدیم و خیلی خوبم بود چندبارم گفت بریم بیرون و منم گفتم پیش نیومد

بعد از تقریبا یه سال من رفتم دوباره پیش دعانویس دعا گرفتم قبلشم گرفتم چندبار بعد این دوستم باز عوض شد براش از رابطم تعریف کردم اونم یه حرفای عجیب زد انگار جامونده بوی حسادت میداد نمیدونم واسه دعا بود یا نه

من بدم اومد نشون ندادم بهش

دیگه چندماه حرف نزدیم

بعد ما با هم دوست بودیم دیگه

بعد از چندماه بهش پیام دادم همینجوری گفت بخاطر اون حرفا که اونموقع زدی نمیتونم باهات صمیمی باشم گفتم من که معذرت خواستم بعدشم حرف زدیم یادش نمیومد گفت خواهرمم ناراحتم کنه میبخشم ولی نمیتونم صمیمی باشم ما بعدش کلی صمیمی شدیم خیلی ناراحت شدم حتی گفتم خطمو میخوام عوض کنم نگفت شمارتو بده

دیگه بعد تولد من شد تبریک نگفت گوشیشم جوری بود هی خراب میشد شماره ها پاک میشدن گفتم شاید نداشته 

من تولدشو تبریک گفتم که بعد از من بود بعد بهم ز زد کلی خوب حرف زدو گفت میام میبینمت امروز منم بهش گفتم فردا بریمو چندتا پیام دادیم خیلی خوب حرف زدیم گفتیم هماهنگ میکنیم بعدش خوبم حرف زدیم یه دفعه جواب نداد بی دلیل اصلا نمیدونم پیام من رفت یا نه اصلا اونجوری نبود که دفعه قبل میگفت صمیمی نباشیمو فلان.خوب شده بود

بعد این دوستمم یجوری شد یه حرکتایی کرد که عمدی نبودا انگار شیطان وارد زندگیم شده بود منم با اون رابط ...

نبایدازچیزهای خوصوصیت به کسی به مخصوصا دوست نزدیک چون آدم همیشه خوب نیست که یکم حرفتون بشه علیه خودت گفته هاتوانجام میده بقول شاعر 

اندازه نگه دارکه اندازه نگوست 

بعد ما با هم دوست بودیم دیگهبعد از چندماه بهش پیام دادم همینجوری گفت بخاطر اون حرفا که اونموقع زدی ن ...

زیادحساسیت نشون بدی میشه نقطه ضعف خودت زیاد حساس نباش بزاراون دنبال توباشه نه تودنبال اون

منم اوندفعه که گفت صمیمی نمیشم بهش گفتم با دوسپسرم کات کردم اونم اونجوری گفت

حالا بعد اینکه بار آخر خوب حرف زدیمو خبر نشد ازمون

تازگی بهش پیام دادم گفتم این شمارمه و انگار میخواست فرار کنه کفت اومدم سرکار تهرانم و وسطاش میگفت مرسی پیام دادی

گفتم کجای تهران یه شهرستانشو گفت گفت کارآموزی اومدم و شاید برم اصفهان چندماه دیگه.من دانشگاهم اونجا بود نمیدونم از این همه جا چرا اونو گفت😏😏

گفت شرایطم مث قبل نیستو نمیتونم زیاد باشم با بقیم اینجوریمو

انگار چی شده حالا منم خواستم فک نکنه چخبره گفتم منم سرکار میرم تهران و اهواز و یه شعبمونم اصفهانه که دانشگاهم بود من تردد میکنم.که یاداوری کنم باز و اونم آرزوی موفقیت کردو اینا حتی گفتم که خواستم بهت بگم توام بیای برا کار تهران.

نمیدونم طبیعی بود یا جوری بود انگار میخوام جا نمونم ولی طبیعی بود حس میکنم

و گفتم چندوقت دیگم میام تهران خواستی چیزی برات بیارم از اینجا

همیشم میخواستم کمکش کنم.

بعد دیگه یجوری بود انگار نمیخواست زیاد حرف بزنه و آخرش منم بهم برخورد ایموجی بای گزاشتم درکنار پیام خوبی که دادم و اونم حرف زد عادی.جوری نبود بخواد بره . یا شاید ترسید که من اونجوری گفتم.فقط عادی جواب داد کفت آره تایید کرد حرفمو بعد من دیگه چیزی نگفتم

منم اوندفعه که گفت صمیمی نمیشم بهش گفتم با دوسپسرم کات کردم اونم اونجوری گفتحالا بعد اینکه بار آخر خ ...

عزیزدلم برداشت من این بود که نمخواد بمونه اینجوری حس کردم زیاد خودت کوچیک نکن بخوادمیاد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792