اسی تایپ کرده ات اینه تایپ نکرده ات چطوره
به همه این بدبختی ها چت تو گروه های مختلط تلگرام هم اضافه بود و حرص خوردن های من گاهی پیش میومد از غم هام یک روز کامل غذا نمی خوردم به شدت لاغر شده بودم هر کس منو میدید میدونست یه مشکلی دارم ولی جواب من فقط به لبخند بود تا اینکه وام و قرض داشت و طلاهایی که سر عروسیمون داده بودن و گرفت و فروخت هیچی نگفتم با خودم گفتم مال خودشه بزار بفروشه
خدا خواسته حامله شدم اما نمی خواستم سقط کنم نمی خواستم گناه کنم میگفتم شاید زندگیمون با بچه بهتر بشه خانواده اش یکم بهتر شده بود ولی خودش تغییر خاصی نکرد با جود اینکه ویار داشتم ولی بازم منقل موادش سر جا بود و حتی یک شبانه روز هم نیومد خونه و نمی دونم کجا رفته بود
بعدشم گیر داده بود به املاک باز یه صبح داشتم صبحانه حاضر میکردم بحثمون بالا گرفت چاقو برداشت میخواست منو بکشه تا بگم سند املاک کجاست
کسی نیست؟؟
نگم دیگع؟
اگه راست میگی که الهی بگردم
بابات سیب‌زمینیه
هستیم عزیزم دیر میذاری میریم تاپیکای دیگه میچرخیم
خب
لطفا لایک کنید
