منو دوستم با نامزدش رفتیم بیرون
دوستم توهم زده بود که نامزدش به من نگاه میکنه و تیک میزنه
فرداش دوستم با من قرار گذاشت
تا نشستم تو ماشینش چندتا مشت زد تو سرم
گفت دفعه اخرت باشه به نامزد من خیره میشی (به جون عزیزام اصلا اینطور نبود )
منم با گریه از ماشینش پیاده شدم
فرداش بهش پیام دادم چندتا لباسهای من دستته بیار دم خونه
آورد برام ولی پاش شکسته بود تو گچ بود