سلام عقدم بعد الان سه روزه فامیلا پدر شوهرم اومدن خونشون کورد سنی هستن بعد تو این سه روز سه شب رفتم خونه مادر شوهرم و خونه جاریم واسه خواب اومدم خونمون دیگه ظهرا نرفتم بعد فامیلاشون خیلی فضولن همش میگن چرا ظهر نیومدی فردا میای یا نه فلان بخدا خسته شدم بعد یه اخلاقیم که دارن اینه که یه بهونه جور کنن میرن شهرشون پخشش میکنن مثلا میگن عروس فلانی نیومد خونه مادر شوهرش فلان و پدر شوهرم ابروش میره اینو خودم نگفتم خانواده شوهرم میگفتن مثلا مادر شوهرم قبل اینکه مهموناشون بیاد میگفت باید هر روز بیاین
مامانمم کمردرد داره خودم بدبختی دارم باید کمک مامانمم بدم بیس بار به فامیل و خانواده شوهرم گفتم ولی نفهمن شوهرم از صبح میره سرکار تا غروب نمیاد بعد مادر شوهرم به جاریم یواشکی گف فردا ظهر اومدی اینم بیار با من بود بعد گفت باشه زنگ میزنم بهش از الان هوله اینو گرفتم اگه فردا زنگ بزنه چه بهونه ی بیارم که خوب باشه خسته شدم بقران الان شوهرم تو این سه روز نیومده خونمون تا وقتی که فامیلاشون نرن نمیاد چون اگه بیاد ابروش میره بعد من برم مشکلی نی خیلی جالبه:/ بنظرتون چیکار کنم