ن اینکه نداشته باشما اعتقاد به اینکه ادم بتونه ببینتشون ندارم
چون شنیدم خدا بین جن و انس ی پرده ای قرار داده ک حق ندارن با هم ارتباط داشته باشن
ولی کلا تنها خوابیدن اونم توی شب یه جوریه برام
باز باران با ترانه با گوهر های فراوان. می خورد بر بام خانه یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگل های گیلان کودکی ده ساله بودم نرم و نازک چست و چابک با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو می پریدم از سر جو دور میگشتم ز خانه می شنیدم از پرنده از لب باد وزنده داستان های نهانی راز های زندگانی برق چون شمشیر بران پاره میکرد ابر ها را تندر دیوانه غران مشت میزد ابر ها را جنگل از باد گریزان چرخ ها میزد چو دریا دانه های گرد باران پهن میگشتند هرجا بس گوارا بود باران به چه زیبا بود باران می شنیدم اندر این گوهر فشانی رازهای جاودانی بشنو از من کودک من پیش چشم مرد فردا زندگانی خواه تیره خواه روشن هست زیبا هست زیبا هست زیبا
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
راستش رو بگم قبلاً تا اذان صبح بیدار بودم وقتی اذان میگفت خیالم راحت میشد میخوابیدم و همه ی لامپا رو تا صبح روشن میذاشتم میذاشتم ولی الان زمستون شده خیلی دیر اذان میگه با گوشی فیلم طنز میبینم خودمو سرگرم میکنم کم کم خواب میرم عادت کردم خیلی کم میترسم
بچه م تقریباً دو سالشه از اون موقع به بعد دیگه می ترسم از تنهایی حتی بچه م هم باشه
واسه امضاهاتون صلوات می فرستم فقط اعلام نمیکنم ./با عرض پوزش درخواست دوستی قبول نمیکنم / نامه ای به خدا:سین کن مشتی، کارمون گیره به مولا/ان شاءالله به حق حضرت زهرا هیچ زنی انتظار واسه اولاد دار شدن نکشه
درسته من ترسوام ینی میخوابیدم ها مادر شوهرم ترسوندتم با بعضی حرفاش 😏
چیا میگه مگه؟
ببین آیت الکرسی بخون من شنیدم وقتی آیت الکرسی میخونی خدا ی فرشته میذاره بالا سرت ک مواظبت باشه
باز باران با ترانه با گوهر های فراوان. می خورد بر بام خانه یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگل های گیلان کودکی ده ساله بودم نرم و نازک چست و چابک با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو می پریدم از سر جو دور میگشتم ز خانه می شنیدم از پرنده از لب باد وزنده داستان های نهانی راز های زندگانی برق چون شمشیر بران پاره میکرد ابر ها را تندر دیوانه غران مشت میزد ابر ها را جنگل از باد گریزان چرخ ها میزد چو دریا دانه های گرد باران پهن میگشتند هرجا بس گوارا بود باران به چه زیبا بود باران می شنیدم اندر این گوهر فشانی رازهای جاودانی بشنو از من کودک من پیش چشم مرد فردا زندگانی خواه تیره خواه روشن هست زیبا هست زیبا هست زیبا
چرت و پرت اینکه میرن توجلد انسان و خیلی چیزای دیگه امشب تنهام میترسم
اره میفهمم این فکرا موقع تنهایی میاد سراغ ادم
ولی الکیه نگران نباش فیلم طنز بذار ببین بعد بخواب
باز باران با ترانه با گوهر های فراوان. می خورد بر بام خانه یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگل های گیلان کودکی ده ساله بودم نرم و نازک چست و چابک با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو می پریدم از سر جو دور میگشتم ز خانه می شنیدم از پرنده از لب باد وزنده داستان های نهانی راز های زندگانی برق چون شمشیر بران پاره میکرد ابر ها را تندر دیوانه غران مشت میزد ابر ها را جنگل از باد گریزان چرخ ها میزد چو دریا دانه های گرد باران پهن میگشتند هرجا بس گوارا بود باران به چه زیبا بود باران می شنیدم اندر این گوهر فشانی رازهای جاودانی بشنو از من کودک من پیش چشم مرد فردا زندگانی خواه تیره خواه روشن هست زیبا هست زیبا هست زیبا