2777
2789

گفت منم میام برات میارم

برای تولد دخترش کادوی خوب بردم

برای تولد شوهرم دست خالی اومد و گفت میام بعدا برای هردو تون هدیه میارم (بخدا انتظار نداشتم کادو بیاره ولی وقتی گفته میام و میارم و نیومد حس بدی بم دس میده)ولی باز نیومد


من انتظار ندارم اون بیاره و اگ نمیگف اصلا ناراحت نمیشدم ولی وقتی میگه و عمل نمیکنه بم بر میخوره حس میکنم هالو فرض م میکنه و این رفتارش بم میگه خودش میدونه باید بیاره ولی نمیاره ،،حق دارم چنین حسی کنم؟؟؟


و اینکه دیگه نمیخوامم تا نیومده براش عیدی ببرم؟؟


نظرتون 

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

بچه من ۶ ماهه شده خاله ام و داییم میومدن ۶ ماهه هر جا منو میبینن میگن میخوایم بیایم نمیان ولی منم حس بدی میگیرم دوباره چند روز پیش گفتن میخوایم بیایم منم محل سگ ندادم دیگه گفتم نیومین هم مهم نیست منم عروسی بچه هاتون جبران میکنم 

منم بودم ناراحت میشدم

ولی حالا که دیگه میشناسین چجور آدمیه و فقط به حرف میگه خیلی براش مایه نذارین و حرفاشو جدی نگیرین تا کمتر ناراحت شین

یکی از آشناهای ما هم همینجور چند وقت مارو کشت که حتما میخوام دعوتتون کنم تا شوهرت نباشه بقیه رو هم دعوت نمیکنم و... 

آخرم بقیه رو دعوت کرد به ما یه زنگ نزد

خیلی تعجب کردم... خب هیچی نمیگفتی... 

.................................................................................................................................................................... بعد 4 سال و مراجعه به 15 تا متخصص در 4 استان و مصرف 13دوره داروی شیمیایی نهایتا 26 اردیبهشت1403 آی وی اف کردم و دوتا جنین انتقال دادم، 3/5 بی بی چک مثبت شد میلرزیدم و گریه میکردم اصلا باورم نمیشد،3/9 آزمایش بتا 500 شد بازم باورم نمیشد،تبدیل به یه آدم دیگه شدم براش با عشق عروسک میبافتم، چندتا کتاب تربیت فرزند خوندم، لالایی حفظ میکردم براش میخوندم، چقدر قرآن و دعا خوندم براش ولی بازم باورم نمیشد،3/26 رفتم سونو که صدای قلبشو بشنوم ولی هیچوقت نشنیدم، دکتر گفت رشدش متوقف شده قرص بخور سقط کن..نکردم.. آخه چجوری دلم بیاد... تو 11 هفتگی خودش رفت.. بچمو لای یه تیکه پارچه سفید گذاشتم و خاک ریختم روی همه امید و آرزویی که داشتم، دستای عروسکشو نبافتم، کتاب نخوندم، حالا شبا منم و لالایی هایی که حفظ کردم... نه اومدنش رو باور کردم نه رفتنش 💔

بچه من ۶ ماهه شده خاله ام و داییم میومدن ۶ ماهه هر جا منو میبینن میگن میخوایم بیایم نمیان ولی منم حس ...

دایی شوهرم ۱۳ماه پیش میایم پیش بچه ت بچه م یکسالو رد کرده هنوز نیومده😂

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792