سلام بهت
میخاستم تجربه زندگی کارمند بانک رو بگم تا آشنا بشی
در کل علاقه به هرچیزی دوره ای داره..مثلا تو الان از حسابداری خوشت میاد اما چند سال بعد نسبت بهش حسی نداری..مثلا میگم
چون علاقه یه چیز زودگذره..همونطور ک شخصیت آدم تغییر میکنه علایق هم تغییر میکنن
برای مثال..اگه به فکر پرستیژ باشی.خب این به تنهایی برای ادامه دادن کافی نیست از نظر من..پرستیژ رو شغل تو تعیین نمیکنه بلکه شخصیت و نحوه رفتارت این رو نشون میده
معلم داشتم که خیلی بداخلاق بود و اصلا کسی ازش خوشش نمیومد
اما یه هنرآموز داشتم که اونقدر شخصیت خوبی داشت و با کمالات بود،،که بدون اراده بهش احترام میزاشتیم حتی دبیر های دیگه هم میدونستن به سطح اون نمیرسن
پس پرستیژ کلا مهم نیس..چون آدما سطح فکرشون متفاوته راجب شغل ها..هرچی حقوق بیشتر..پرستیژ بالاتر بیشتری ها این طرز فکر رو دارن وگرنه چه چیزی پرستیژ رو مشخص میکنه؟
خب حالا کارمند بودن چجوریه..برای یه زن سخته چون احتمال انتقال به شعب های دور افتاده ممکنه
پدر خودم کارمنده و این تجربه دوری از خونه رو داشته اونم یجای دلگیر!
حقوقش بنظر من برای مرد کمه اما برای زن عالیه
وام گرفتن آسونه.
تا الان همین دوتا مزایا رو دیدم توی ۲۲ سالی ک بابام کارمند بوده
کار با سیستم باعث شد چشم هایش ضعیف شه.عمل کرد اما دوباره برگشت چون سیستم جزئی از کارشه
ساعات کاری بانک اوکیع ولی تعطیلاتش افتضاحه
ما ۳ ساله مسافرت نرفتیم..
بزور مرخصی میدن درکل..همینا بود جزئیات زیاد داره ولی طولانی میشه.
من خودم دلم میخواست برم کارمند بشم اما بابام نذاشت
الان دانشجومعلمم و بنظرم انتخاب مناسبیه برام حتی اگه از فضاش خوشم نیاد.