پیرو تاپیک قبلی
دیر اومد خونه و اخمو بود من محل نزاشتم بهش مثل همیشه استقبالش نرفتم فقط گفتم سلام
داشتم آشپزی میکردم بهش گفتم از انباری برنج بیار سطل خالیه
رفت توی اتاق درو بست رفتم بالاسرش گفتم برو برنجو بیار من زورم نمیرسه برنج آورد و دوباره رفت توی اتاق دروبست
الانم توی گوشیشه برق اتاقم خاموشه
چکارش کنم اینو اه
خیلی لوس و مسخره است
اصلاااا نمیخواستم بهش محل بزارم فقط بخاطر برنجه مجبور شدم باهاش حرف بزنم