فک میکنم شما هم مثل من محبت وتوجه ازسمت پدرومادر نداشتی درسته؟
ببین عزیزم همه ی ماهااا احساس وعاطفه داریم ونیازمند عشق و محبت هستیم منم احساستو کاملا درک میکنم ومیدونم که دلتو رفته واین بد نیست ولی اول باید ببینی اون طرفچند چندهارتباطات شما توی محیط دانشگاه بوده ودرحیطه درسشما حتی ایشون رودرست نمیشناسید اونم حسشو بیان نکرده وحتی ممکنه تواین فازا نباشه
من نمیگم احاستو سرکوب کن نهههه اصلاااااا این غیر ممکنه فقط حرفم اینه هیجاناتتو کنترل کن خیلی ازماها ممکنه توزندگی یکیو دوست داشتهباشیم واز احساس اون فرد نسبت به خودمون آگاه نباشیم ولی باید احساسمونو مدیریت کنیم یانه؟
توبرخورد با همکلاسیت با احساست حرکتورفتاری رو انجام نده تا یه چیز گفت هزار تا برداشت تو دهنت درنیار ازش
مثلا اینکه شما خودتون اومدین گفتین دلم میخواد بیام اون دانشگاه ثبت نام کنم اونشخص گفته چرا که نه عالیه شما نباید میگفتی پس بیام؟ یکیش اینجا لو دادی ونشون دادی منتظر تایید اون شخص هستی
یکی هم اونجایی که گفته بود میخوام درسمو ادامه بدم تو تمام ذوق وخوشحالی تو توپیام بهش نشون دادی با گفتن خییییییلی عالی یا به به
من حرفم اینه هرچقدرم مشتای وعاشقی تو پیام ورفتارت بهش نشون نده عزیزم یه کم تواین مسئله تو دار تر باش
ازاحساسات درونیت باهاش کمتر حرف بزن که کمترمتوجه خلق وخو هات بشه چون ایشون ازهمین طریق متوجه شخصیت شما میشه پی به اوالات درونی شما میبره یه کم مرموز باش بزار کشفت کنه بزار درموردت کنجکاو بشه