2777
2789
عنوان

جواب مادر شوهرم بلاخره بعد 15سال دادم

| مشاهده متن کامل بحث + 3997 بازدید | 150 پست

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

من برای هر مناسبتی فقط ی جعبه شیرینی میبرم خونه پدر شوهر همین


ن کادو میدم ن خودمو اذیت میکنم 

والا بیکاریااا

همیشه هم احتراممو دارن

💙عاشق خودمم💋... از من فقط یدونه تو دنیا هست
منم یه قوم و خویشی دور با پدر شوهرم دارم.همیشه دوستم داشت.رابطمون خوب بود.تا اینکه بخاطر مشکلم با دخ ...

دقیقا منم مادر شوهرم کاری کرده بود که پدر شوهرم تو مجلس خواستگاری عروس دومی همه رو معرفی کرد به خانواده عروس جز من بعد اون دیگه حتی میبینمش سلامم نمیدم نگام کنه سلام میدم نکنه نه حالا هم دیگ بعد این ماجرا رفت آمد کنسل شد خدا رو شکر

درسته عزیزم وقتی کسی ارزش کارت ندونه که همیشه باهات بد رفتاری کنه جوری رفتار کنه که انگار طلبکار دیگ ...

مادر همسر من هم یه همچین آدمیه یه طلبکار همیشگی! اونم فقط با من! مدت ها به رفتارش فکر کردم همش می گفتم ریشه این تنش از کجاست؟ چرا من همیشه سعی می کنم به میلش رفتار کنم آخرش نهایتا یه چیزی ازم پیدا می کنه قهر می کنه یا طلبکار میشه ازم در حالی که عروسای دیگه اش رو که نصف من براش ارزش قایل نیستن  انقدر دوست داره و همه خطاهاشون رو مادرانه توجیح می کنه؟ خیلی آشفته بودم وقت و بی وقت زندگی رو بهم زهر می کرد تا اینکه یه روز با خودم فکر کردم و فهمیدم من با ارزش دادن زیادی و مطیع بودنم این حس رو در این خانم ایجاد کردم اینکه میتونه تلافی نافرمانی عروسای دیگه اش رو هم سر من خالی کنه یعنی من تنها عروسی بودم که میتونست رو من مانور قدرت انجام بده اونم به خاطر اینکه من برای خودم ارزش قائل نبودم و این رو به ایشون هم القا کرده بودم! الان هرچی بگه هر کاری بکنه حتی ذره ای از گوشه ذهن من رو هم نمیتونه به خودش مشغول کنه چه برسه به اینکه آشفته هم بشم! رهاش کردم توقعی به هیچ وجه ازش ندارم و به زندگی خودم مشغولم و سعی می کنم لطف خاصی هم نکنم بهش باور کن انگار تازه از زندان ذهن و روحم آزاد شدم انقدر که سبک شدم

هیچ رنجی بالاتر از این نیست که خوشبختی رو نداشته باشید که میتونستید داشته باشید!
مادر همسر من هم یه همچین آدمیه یه طلبکار همیشگی! اونم فقط با من! مدت ها به رفتارش فکر کردم همش می گف ...

خیلی عالی بود خدا رو شکر، منم دیگ برام مهم نیست به درک واصل شد نمیخوام اصلا ببینمش حتی بمیره هم ازش اسمی نمیبرم نمیرم امیدوارم جون پس نده زجر بکشه

لعنتیا کاملا درک میکنم کشیدم و دیدم

بمن گفت زودتر این بچه رو از پوشک و شیر بگیر ۲۰ ماهشه بهانه نداشته باش یک پسر بیار زودتر اینقدر حرص خوردم قلبم درد گرفت عجله کردم الان یک ماهه پام تو گچه

مادرشوهرت زن با لیاقت و با درکیه کم گیر میاد قدرشو بدون من اگر چیزی نبرم آبروم همه جا میبره که نیاور ...

خب وظیفه شوهرته بخره با هم برید . ینی جلو شوهرت گفت نمیخام و برو؟؟

شوهرت چیزی نگفت؟

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز