یه مدتی از دست شوهرم بابت خسیس بودن و بداخلاق بودنش خیلی خیلی ناراحت بودم و داشتم به خودکشی خودم و بچه یکساله ام فکر می کردم.
مثلا فکر می کردم یه کاری کنم که تا ابد غم تو دلش باشه و روی خوشی رو نبینه در نتیجه پیش خودم گفتم برم ادارشون برم طبقه آخر خودمو با پسر یکسالم بندازم پایین .
که خدا جور کرد رفتم سر کار و به کلی این فکر از ذهنم بیرون اومد .
الان میگم چقدر احمق بودم این مردها نهایت عزاداریشون شاید یک ماه باشه فوری دنبال زن جدید می گردن و تشکیل خانواده جدید .
در حالیکه می بایست پیش خودم بگم من که قصد خودکشی دارم چرا اونو نکشم ؟ بعد اعدامم میکنن و منم می میرم حداقل انتقام گرفتم بعد موردم .
ولی الان عاقل شدم و فقط سپردمش به خدای متعال .