2777
2789
اول بگو موکل چیه. ببخشید پرسیدم

کسانی که جن در اختیار دارن و با اجنه در ارتباط هستن،موکل دارن عده ای ارثی از زمان جنینی در اختیارشون قرار داده میشه تا زمانی که به بلوغ برسن و به خدمتشون در بیاد عده ای هم با ریاضت کشیدن به این توانایی میرسن و در هر دو صورت خیلی برای خود شخص سختی بهمراه داره

عزیزم قصد ناراحت کردنت رو نداشتم فقط واسم عجیب ک جسارت این ک برید همچین حایی رو داشنه باشه کسی خب چر ...

قبول دارم عزیزم من قبل این داستانها در گیر بودم. جهت تسلط بر آنها مجبور بودم یاد بگیرم

ما به آزمون و خطا استادیم استتتتتتتاد

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

اینکه چرا یه اتفاق هایی و حرف هایی برام‌تکراریه قبلا دیدمش

قبل از این دنیا تو عالم ذر همه اتفاقات رو پشت سر گذاشتیم. بدنیا اومدیم ک اشتباهاتمون ک تکرار میشه فرصت جبران داشته باشیم. و بهمون ثابت بشه مجدد 

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
گلم ماضررمالی خیلی میدیم به نظرت براچیه چکارکنیم ؟؟

تاوانشه خواهرم تا زمانی که مجرده  تاوانش مال اعضای خونواده شه. داماد بشه رفع میشه

ما به آزمون و خطا استادیم استتتتتتتاد
دیدن ساعت ۴:۴۴ دقیقه به مدت یک سال و خورده هر شبو دقیقا آلارم یه اتفاق بد برام بود که هنوز هضم نشده

فک کنم طلسم داری

اشنای ما اینطوری بود سر یه ساعتی بهش میفهموندن یک ساعت خاص رو

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
فک کنم طلسم داریاشنای ما اینطوری بود سر یه ساعتی بهش میفهموندن یک ساعت خاص رو

بله ظاهرا موکل هست و خودمون میدونیم حتی تو خوابمون میاد

بعد از دیدن این ساعت من ناگهانی بدون علت بینایی چشم راستمو از دست دادم

منم تنها زندگی میکنم.بعضی وقتها وقتی خوابیدم یکی بغلم میکنه و بوسم‌ میکنه.سوره میخونم میره.ایندفعه ص ...

تربت امام حسین بگیر نگه دار موکل دار چیزی نزدیکت نمیشه دیگه. منم اذیت کردن با تربت دور شدن

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792