من قبلا توی یه خونه ی دیگه مستاجر بودم.اون موقع تابستون که برق قطع میشد.هوا هم خیلی گرم بود.من در خونه رو باز گذاشتم.خوابیدم.یهو دیدم یکی صدام میکنه.صدای بابام بود.پیش خودم گفتم اگه بابام باشه در صاحبخونه رو میزنه در رو براش باز میکنه.یهو دیدم یه نفر که شبیه بابام دم در وایستاده.قیافش رو ندیدم ولی هیکلش مثل بابام بود.یهو دیدم اومد توی خونه.گفتم صدا کنم اگه بابام باشه جوابم رو میده.گفتم بابا.یهو اومد بالای سرم وایستاد.اینقدر انرژی منفی داشت سنگین شده بودم.فهمیدم بابام نیست.اینقدر سوره خوندم.اذان گفتم.تا رفت.بعدش سبک شدم.از خواب بیدارشدم.برق هم دیگه اومده بود.اون شب خیلی رفت و آمد میکردن.چندتای دیگه هم بودن.کلا خانوادگی بودن.یکیشون یه زن بود که یه بچه بغلش بود.پامو کوبیدم زمین فرار کرد.چون اونا از صدای بلند میترسن.
یه لطفی کنید کاربرای گرامی در جواب نوشته هام برای این تاپبک ریپلای نکنید اگر کسی دنبال آگاهی باشه از همون نوشته هام سرنخو میگیره و میشکافه میره تا تهش اگرم دنبال زیر بغل مارید ک هیچی پیداش نمیکنید و خودتونو خسته میکنید حرفاتون ذره ای واسه من ارزش نداره و من اصلا حسابشونم نمیکنم و نمیخونمشون فقط دیدم چند نفر ریپلای زدن خواستم روشنتون کنم،اگر قصدتون پرت و پلا گفتنه همون برید واسه هم قصه ی جن و پری بگید بترسید حالا ربپلای هم زدید زدید چون خونده نمیشه نه ک از انتقاد بدم بیاد نه فقط سطح انرژیتون پایینه و نمیخوام مورد اصابت قرار بگیرم،این سایت عاشق پرت و پلاس و کتک و طلاق و جن و پری ک اخرم بگن سرکه بریز تو خونه تا برن😐🤷ولی خب بازم میگم همتون اسیر حقه های ماتریکسید خواه پند بگیرید خواه ملال من برای آگاه سازی اینجام نه خاله زنک بازی
