2777
2789

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

ی بار مامانم رفتته بود دنبال خواهرم بعد منم از مدرسه برگشته بودم رو مبل دراز بودم تو حالت خواب و بیداری بودم ماطبقه سومیم ولی حس کردم دارم توی اون حال باز شدن در اصلی مونو شنیدم بعد راه رفتن مامانم توی راه پله رو هم شنیدم در خونه رو باز کرد و یهو یه کی با لباس مشکی انگار عبا طور بود خیلی سریع اومد تو صورتم بعدم یهو پریدم (اینم بگم مامانم چادریه) نمیدونم خواب بود یاچی بعدش که بیدار شدم نتونستم ازجام تکون بخورم که خونه رو بگردم و بعدشم مامانم ده دیقه بعد اینا اومد

فروغ خودش رو میگه یه دختر معصوم و زیبا که به زمانی تو ی اون کوچه زندگی میکرد و پسربچه نایب که با کرد ...

درسته و اصل شعر اونجاست که میگه باد او را با خود برد

ادامه شعرش هم دقیقا به همین صورته

از اسم شعر هم مشخصه

تولدی دیگر

کاربر قدیمی. [ هارمونی ] دستهايم را در باغچه مي كارم سبز خواهم شد كوچه اي هست كه در آنجاپسراني كه به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهاي درهم و گردن هاي باريك و پاهاي لاغربه تبسم هاي معصوم دختركي مي انديشند كه يك شب او راباد با خود برد   من پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اعماق اقيانوسي مسكن دارد دلش را در يك ني لبك چوبين  مي نوازد، آرام، آرام.    پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

افتاده بوده خونه همسایه اوردنش

یکبار هم دزد از پشت بوم وارد خونمون شد ولی هیچ چیز نبرد طلا و پول هم بود ولی نبرده بود.فقط وسایلامو بهم ریخته بود.و خیلی اتفاق های دیگه.کلا اون خونه حسس بدی داشت.از وقتی از اونجا رفتیم هیچ اتفاق عجیبی نیفتاد

خداروشکر فهمیدی اینکارا عاقبت نداره، حالا چی رسیدی بهش؟

اون طلسم ها باعث شد از دستش بدم خودمم خودکشی کنم خیلی طول کشید برگردم به سمت خدا الانم دوباره برگشته باهمیم منتظر معجزه ای هستم از سمت خدا نه بنده 

شب رفیقه خوبیه ولی زیاد سوال میپرسه🩶او خداوند ناممکن هاست، تو برممکن ها گریه میکنی؟🩵🌈چنان روزی رسان روزی رساند که صد عاقل از آن حیران بماند️🩷😇

استاد گفت نترس رانندگی کن تقریبا ده دقیقه شاید پنج دقیقه. توی اون حالت  گر گرفتگی بودیم  یک دفعه حالمان خوب شد استاد گفت رفت آن موجود       نمی‌دونم چرا همش به آینه. نگاه میکردم لحظه ای که قرار بود کامل از جنگل خارج بشم  چشمم دوباره به آینه افتاد یا خدا.  این چیه داره دونبالمان میاد از ترس پام‌ رفت روی گاز.  استاد گفت چته. ما رو نکشی.  یواش   نگاهی به آینه انداختم قد تقریبا 180. چهار شونه. بدن پر از موهای سیاه دستانش تا مچ پاهاش بود چشمانش درشت  معذورم بقیشو توصیف نمیکنم.  در مورد ریپتایل تحقیق کنید بقیش اون.     چسبید به بغل نیسان  به استاد ماجرا را گفتم گفت خیالاتی شدی حواست به رانندگیت باشه دختر     با خودم گفتم پس اون چی بود من دیدم   گفتم بی خیال......

ما به آزمون و خطا استادیم استتتتتتتاد
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز