اینکه شبا صدای بهم خوردن لیوان ها یا بشقاب ها میاد درحالی که هیچ چیزی باعث نمیشه اینا تکون بخورن ، بارها به بقیه گفتم توجه نمیکنن خیلی برام عجیبه
یا بچه بودم همش دم در اتاقم سایه یه دختربچه رو میدیدم که چهره ش یهو تغییر میکرد شبیه پدر و مادرم میشد ، حتی با وجود چراغ خواب هم بازم میومد. حتی یادمه موهاشو خرگوشی میبست 😶
و شبا راه میرم یا یه کارهایی میکنم که برای بقیه ترسناکه ولی خودم هیچی یادم نیست ...