مامان خودم طفلی دعوت میکنه
ولی خوب وقتی برادر شوهرام ب شوهرم زنگ میزنن میگن دیشب همگی اونجا بودیم این بنده خدا رنگش گچ میشه
واقعا میشکنه
بالاخره مادرش ترجیح داده داماداش سرسفره باشن ولی پسرش نباشه
حالا شوهرمن جهاز دختراشو داده بدهی برادراش داده پول عروسیشونو
بعد بامن عقدکرد پر از بدهی بود مامانش همیشه اویل میگفت این پسرم ب دادم رسید
حالا اخ شده