وای باورتون میشه خانواده جاریم پریروز قرار بود یلدایی ببرن خانواده شوهرم اینا ناهار دعوت کردع بودن واسه بیست و پنج نفر ادم یه دونه مرغ کوچیک گذاشته بودن واسه شکم نمیگم جالبش اینجاست که پدر شوهر و مادر شوهرم تو راه برگشت همش میگفتن چقدر تو زحمت افتادنو ریخت و پاش کردن
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
از اول دارن سنگ محکم میکوبند که ندارن فردا توقع جهاز و کادو برای پسز نداشته باشند برای داماد چیزی خریده بودن؟عمرا اینا داماد رو راه بدن بهش غدا بدن مگه اینکه خودش خرج تمام خانواده ی دختر رو بده .
والا جاریم شانس داره من پنج تا انگشتمم بکنم تو عسل بکنم تو حلقشون میگن زهر ماره
به هر حال اونا نفهم که نیستند عمدا تعریف کردند که اونا بزرگ کنند و کسی جرات نکنه ازش ایراد بگیره . شوهرت چیزی نگفت ؟؟؟ باید موقع برگشت می گفتی اگر میشه بریم یک ساندویچ بخوریم گرسنه هستم غذای درست و حسابی که ندادن بخوریم به هر حال باید جواب میدادی تا بفهمند آدم خنگ نیست .
مادر شوهرت برا اینکه جلوی شما کم نیاره اون جوری گفته مام پارسال برای جاریم یلدایی بردیم مادر عروس یه ته چین شفته پخته بود مادر شوهرم یه به به چه چهی میکرد