منم گفتم من هیچی برات نمیخرم
ی ماه گذشت بچم تو بازار ماشین فلزی دید گفت برام بخر باباش خواست بخره من مخالفت کردم پسرم خیلی ناراحت شد ولی نمیتونستم هضم کنم تا عصبی بشه بره ی اسباب بازی بشکنه
دیگ دیشب دیدم دست یکی از اقوام دید و حس کردم خیلی علاقه نشون داد منم صبح ب شوهرم گفتم براش بخر شوهرم رف از بهترین مدلش براش خرید