پسرم خیلی علاقه ب ماشین شارژی داشت منم بعد چند ماه اصرار کردنش براش خریدم ولی بلافاصله گفت برام ماشین فلزی بخرین قیمتش حدود ۱۵۰۰بود چیزی ک پسرم میخواست ولی خب گفتم صبر کن حداقل ی ماه از ماشین شارژیت بگذره بعد
دو هفته گذشت گف بخر گفتم چشم میخرم ولی زد اسباب بازی هاشو شکوند گف برام نخریدی گفتم من قرار بود فردا بربم بیرون بخریم چرا شکستی اسباب بازیاتو
خب
منم گفتم من هیچی برات نمیخرم
ی ماه گذشت بچم تو بازار ماشین فلزی دید گفت برام بخر باباش خواست بخره من مخالفت کردم پسرم خیلی ناراحت شد ولی نمی‌تونستم هضم کنم تا عصبی بشه بره ی اسباب بازی بشکنه
دیگ دیشب دیدم دست یکی از اقوام دید و حس کردم خیلی علاقه نشون داد منم صبح ب شوهرم گفتم براش بخر شوهرم رف از بهترین مدلش براش خرید
آخی🥺خب
وای عکس العمل بچم میگف وااای من خواب نیستم واقعا برام خریدین😂😂😂😍
بغلش میکرد انقد شاد و شنگول بود که نگو
عزیزممممم🥹
الآنم پتو کشیده رو ماشین فلزیش خوابیده
آخی چشمام پر اشک شد چه دنیای دارن این بچها با چه چیزای دلشون اینقد خوش میشه دختر من عاشق سارافونه سه روز پیش رفتیم براش بخرم یعنی از قبل دیده بود رفتیم بخریم فروشنده گفت تموم شده وای انگار دنیا رو سر دخترم خراب شده بود بیچاره انقد گریه کرد بهش گفتم من از اون سارافون بهترشو برات میخرم بهت قول 100 درصد میدم بیچاره خیلی گریه کرد دلم میسوزه برای دخترم اصلا دوست ندارم گریهاشو ببینم به اندازه کافی تو این زندگی زجر میکشه خلاصه دیروز صبح بردم براش سارافون بخرم از جایی دیگه همین که اومدیم سوار تاکسی بشیم دخترم یهو دید همون سارافونه که تموم شده بود دوباره مغازه داره آورده بود دیگه با چه ذوقی رفتیم خریدش همون دقیقه پوشیدش اومد بغلم کرد تشکر کرد ازم گریم گرفت فروشنده ام گفت وای خدا اول صبحی چشمام پر اشک شد دختر من مظلومه خیلی دلم براش میسوزه بیچاره با این بابا و این زندگی چی بگم😓
