2777
2789
عنوان

فا ل حافظ با تفسیر کی میخواد

| مشاهده متن کامل بحث + 565 بازدید | 119 پست

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

نیت کردم صلوات فرستادم برای منم بگیر 🥰

گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
شیوه مستی و رندی نرود از پیشم

زهد رندان نوآموخته راهی بدهیست
من که بدنام جهانم چه صلاح اندیشم

شاه شوریده سران خوان من بی‌سامان را
زان که در کم خردی از همه عالم بیشم

بر جبین نقش کن از خون دل من خالی
تا بدانند که قربان تو کافرکیشم

اعتقادی بنما و بگذر بهر خدا
تا در این خرقه ندانی که چه نادرویشم

شعر خونبار من ای باد بدان یار رسان
که ز مژگان سیه بر رگ جان زد نیشم

من اگر باده خورم ور نه چه کارم با کس
حافظ راز خود و عارف وقت خویشم


زمانی که انسان به صحت کار خود ایمان دارد، نباید اعتنایی به سرزنش ها و طعنه های نادانان کند. تو که به راهی که انتخاب کرده ای، اعتقاد داری نباید با حرف مردم از راه خود بازگردی، به راه خود ادامه بده و از خدا یاری بخواه زیرا او از احوال همه بندگان خود آگاه است و محرم اسرار آنهاست.

***عزیزانم لطفا در تاپیک های ختم و حاجت روایی ها تگم کنید. یک دنیا سپاس برای مهربانی شما ***
من لطفا


روزگاریست که سودای بتان دین من است
غم این کار نشاط دل غمگین من است

دیدن روی تو را دیده جان بین باید
وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است

یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است

تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است

دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است

واعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش
زان که منزلگه سلطان دل مسکین من است

یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست
که مغیلان طریقش گل و نسرین من است

حافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان
که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است


تنها دلخوشی تو در زندگی عشقی است که در سر داری و هرچه به آن بیشتر می اندیشی بیشتر لذت می بری. اما بدان که برای وصال به این عشق لازم است مرتبه و موقعیتت را بالا ببری تا هم شأن او شوی و وقتی به وصال او نائل شوی کامیابی و موفقیت فراوان خواهی یافت و زندگیت مورد تحسین همگان واقع می شود.

***عزیزانم لطفا در تاپیک های ختم و حاجت روایی ها تگم کنید. یک دنیا سپاس برای مهربانی شما ***
نیت کردم مرسی❤️🫂


منم که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است

گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک
نوای من به سحر آه عذرخواه من است

ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله
گدای خاک در دوست پادشاه من است

غرض ز مسجد و میخانه‌ام وصال شماست
جز این خیال ندارم خدا گواه من است

مگر به تیغ اجل خیمه برکنم ور نی
رمیدن از در دولت نه رسم و راه من است

از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
فراز مسند خورشید تکیه گاه من است

گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ
تو در طریق ادب باش گو گناه من است

انسانی وارسته و ساده دل و پاک نیت هستی. خدا نیز به واسطه اخلاقیات نیکوی تو، تو را از حرص و آز دور نگه داشته و به تو مناعت طبع بخشیده است. نیتی که در دل داری خیر است اما آنقدر از دیگران بدی دیده ای که خسته شده ای. هرگز از فطرت پاک خود گذر نکن و در راه تهذیب و تزکیه و تعلیم کوشا باش که به امید خدا بلندترین جایگاههای اجتماعی و انسانی در انتظار توست.

***عزیزانم لطفا در تاپیک های ختم و حاجت روایی ها تگم کنید. یک دنیا سپاس برای مهربانی شما ***
من🙃


طفیل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری

بکوش خواجه و از عشق بی‌نصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بی‌هنری

می صبوح و شکرخواب صبحدم تا چند
به عذر نیم شبی کوش و گریه سحری

تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که در برابر چشمی و غایب از نظری

هزار جان مقدس بسوخت زین غیرت
که هر صباح و مسا شمع مجلس دگری

ز من به حضرت آصف که می‌برد پیغام
که یاد گیر دو مصرع ز من به نظم دری

بیا که وضع جهان را چنان که من دیدم
گر امتحان بکنی می خوری و غم نخوری

کلاه سروریت کج مباد بر سر حسن
که زیب بخت و سزاوار ملک و تاج سری

به بوی زلف و رخت می‌روند و می‌آیند
صبا به غالیه سایی و گل به جلوه گری

چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی
که جام جم نکند سود وقت بی‌بصری

دعای گوشه نشینان بلا بگرداند
چرا به گوشه چشمی به ما نمی‌نگری

بیا و سلطنت از ما بخر به مایه حسن
و از این معامله غافل مشو که حیف خوری

طریق عشق طریقی عجب خطرناک است
نعوذبالله اگر ره به مقصدی نبری

به یمن همت حافظ امید هست که باز
اری اسامر لیلای لیله القمر


تردید و وسواس از عوامل بازدارنده در رسیدن به هدف است. تردید را از دل خود بیرون کن و بدان که در این راه پرخطر که تو قصد آغازش را داری، تنها عامل نجات و پیروزی همت عالی است. کوشش کن که از خوان گسترده پروردگار بی نصیب نمانی.

***عزیزانم لطفا در تاپیک های ختم و حاجت روایی ها تگم کنید. یک دنیا سپاس برای مهربانی شما ***
من لطفا مرسی🥰


ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
کجاست پیک صبا گر همی‌کند کرمی

قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق
چو شبنمی است که بر بحر می‌کشد رقمی

بیا که خرقه من گر چه رهن میکده‌هاست
ز مال وقف نبینی به نام من درمی

حدیث چون و چرا درد سر دهد ای دل
پیاله گیر و بیاسا ز عمر خویش دمی

طبیب راه نشین درد عشق نشناسد
برو به دست کن ای مرده دل مسیح دمی

دلم گرفت ز سالوس و طبل زیر گلیم
به آن که بر در میخانه برکشم علمی

بیا که وقت شناسان دو کو ن بفروشند
به یک پیاله می صاف و صحبت صنمی

دوام عیش و تنعم نه شیوه عشق است
اگر معاشر مایی بنوش نیش غمی

نمی‌کنم گله‌ای لیک ابر رحمت دوست
به کشته زار جگرتشنگان نداد نمی

چرا به یک نی قندش نمی‌خرند آن کس
که کرد صد شکرافشانی از نی قلمی

سزای قدر تو شاها به دست حافظ نیست
جز از دعای شبی و نیاز صبحدمی


منتظر کوچکترین نشانه و یا عکس العملی از او هستی. این نشانه را خواهی یافت اما زمان می برد. تو که از زندگی خسته و از اطرافیانت دلگیری چرا وقت را غنیمت نمی شماری و خود پا پیش نمی گذاری؟ بیش از این تأمل جایز نیست. با توکل و توسل به خدا پا پیش بگذار تا به آنچه لیاقتش را داری برسی.

***عزیزانم لطفا در تاپیک های ختم و حاجت روایی ها تگم کنید. یک دنیا سپاس برای مهربانی شما ***
نیت کردم ممنون میشم ❤️


دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

یا بخت من طریق مروت فرو گذاشت
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد

گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد

شوخی مکن که مرغ دل بی‌قرار من
سودای دام عاشقی از سر به درنکرد

هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد

من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد



اتفاقی در زندگیت روی داده که تو را به شدت غمگین و ناراحت ساخته. از بخت و طالع خود گله مندی. اتفاقی است که افتاده و حسرت آن را خوردن بی فایده است. اما بدان که هیچ کس به فردای خود واقف نیست و هر آنچه خدا بخواهد اتفاق خواهد افتاد. پس به او توکل کن. با توانایی هایی که خودت هم از آن باخبری و در وجودت نهفته است، زندگیت را دوباره بساز که فردایت روشن است.

***عزیزانم لطفا در تاپیک های ختم و حاجت روایی ها تگم کنید. یک دنیا سپاس برای مهربانی شما ***
من


وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به

به شمشیرم زد و با کس نگفتم
که راز دوست از دشمن نهان به

به داغ بندگی مردن بر این در
به جان او که از ملک جهان به

خدا را از طبیب من بپرسید
که آخر کی شود این ناتوان به

گلی کان پایمال سرو ما گشت
بود خاکش ز خون ارغوان به

به خلدم دعوت ای زاهد مفرما
که این سیب زنخ زان بوستان به

دلا دایم گدای کوی او باش
به حکم آن که دولت جاودان به

جوانا سر متاب از پند پیران
که رای پیر از بخت جوان به

شبی می‌گفت چشم کس ندیده‌ست
ز مروارید گوشم در جهان به

اگر چه زنده رود آب حیات است
ولی شیراز ما از اصفهان به

سخن اندر دهان دوست شکر
ولیکن گفته حافظ از آن به



صلاح انسان را هیچ کس بهتر از خالق او نمی داند. همیشه به دنبال آنچه می خواهی نباش، چه بسا آنچه خدا نصیبت کرده به مراتب برایت بهتر از آن چیزی است که آرزویش را داشته ای. نصیحت پذیر باش و هر حرفی را که نفع تو در آن است بدون در نظر گرفتن گوینده بپذیر. قصد عزیمت به شهر دیگری داری که صلاح تو در آن نیست. از این نیت صرف نظر کن.

***عزیزانم لطفا در تاپیک های ختم و حاجت روایی ها تگم کنید. یک دنیا سپاس برای مهربانی شما ***
من


یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

آن جوان بخت که می‌زد رقم خیر و قبول
بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد

کاغذین جامه به خوناب بشویم که فلک
رهنمونیم به پای علم داد نکرد

دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
ناله‌ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد

سایه تا بازگرفتی ز چمن مرغ سحر
آشیان در شکن طره شمشاد نکرد

شاید ار پیک صبا از تو بیاموزد کار
زان که چالاکتر از این حرکت باد نکرد

کلک مشاطه صنعش نکشد نقش مراد
هر که اقرار بدین حسن خداداد نکرد

مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق
که بدین راه بشد یار و ز ما یاد نکرد

غزلیات عراقیست سرود حافظ
که شنید این ره دلسوز که فریاد نکرد


اختلافی بین شما به وجود آمده که تو سعی بسیار کرده ای که آن را از بین ببری ولی تاکنون تلاشت بی نتیجه مانده است. گرچه تو قصد جبران آن را داشته ای، ولی او فرصت جبران به تو نداده است. همانگونه که تا به حال راز دل خود را با هیچ کس نگفته ای، پس از این هم رازدار باش و به تلاشت ادامه بده که موفق خواهی شد.

***عزیزانم لطفا در تاپیک های ختم و حاجت روایی ها تگم کنید. یک دنیا سپاس برای مهربانی شما ***
منم بگو 🥺


آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت
آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت

تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین
کس واقف ما نیست که از دیده چه‌ها رفت

بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوش
آن دود که از سوز جگر بر سر ما رفت

دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشمم
سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت

از پای فتادیم چو آمد غم هجران
در درد بمردیم چو از دست دوا رفت

دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت

احرام چه بندیم چو آن قبله نه این جاست
در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت

دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید
هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت

ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه
زان پیش که گویند که از دار فنا رفت


کسی که او را بسیار دوست می داشتی بی علت تو را ترک کرده و اندوه این فراق تو را بی تاب کرده است و زندگی را برایت تیره و تار نموده. بی وجود او توان انجام هیچ کاری را نداری و از دست کسی هم کاری برایت ساخته نیست. بهترین درمان برای تو کار و فعالیت است تا اندوهت را تسکین دهد. برای بدست آوردن او که از دست رفته از خدا مدد بجوی و به او توکل کن.

***عزیزانم لطفا در تاپیک های ختم و حاجت روایی ها تگم کنید. یک دنیا سپاس برای مهربانی شما ***
منننن منننن


ساقیا برخیز و درده جام را
خاک بر سر کن غم ایام را

ساغر می بر کفم نه تا ز بر
برکشم این دلق ازرق فام را

گر چه بدنامیست نزد عاقلان
ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را

باده درده چند از این باد غرور
خاک بر سر نفس نافرجام را

دود آه سینهٔ نالان من
سوخت این افسردگان خام را

محرم راز دل شیدای خود
کس نمی‌بینم ز خاص و عام را

با دلارامی مرا خاطر خوش است
کز دلم یک باره برد آرام را

ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سرو سیم اندام را

صبر کن حافظ به سختی روز و شب
عاقبت روزی بیابی کام را


وقت آن رسیده که در وجود خود انقلاب کنی و غم و غصه گذشته را به دست فراموشی بسپاری. بیش از این فکر کم و زیاد دنیا را مکن. سعی کن بر وسوسه های وجود خود فائق شوی. گرچه احساس تنهایی می کنی و کسی را محرم دل خود نمی بینی، ولی با امید به خدا و پیشه کردن صبر و بردباری کامیابی به سراغت خواهد آمد.

***عزیزانم لطفا در تاپیک های ختم و حاجت روایی ها تگم کنید. یک دنیا سپاس برای مهربانی شما ***
فرستادم


درد ما را نیست درمان الغیاث
هجر ما را نیست پایان الغیاث

دین و دل بردند و قصد جان کنند
الغیاث از جور خوبان الغیاث

در بهای بوسه‌ای جانی طلب
می‌کنند این دلستانان الغیاث

خون ما خوردند این کافردلان
ای مسلمانان چه درمان الغیاث

همچو حافظ روز و شب بی خویشتن
گشته‌ام سوزان و گریان الغیاث



گرفتاری ها و مشکلات فراوانی به تو روی کرده و بسیار گرفتار و دردمند شده ای طوری که فکر می کنی هیچ کس قادر نیست درد تو را درمان کند و این تو را به شدت نالان و گریان کرده است. بدان که گره گشاینده تمام مشکلات خداست. به او پناه ببر و توسل بجو که مشکل تو حل شدنی است. به قول معروف غیر از مرگ، هر دردی را درمانی است.

***عزیزانم لطفا در تاپیک های ختم و حاجت روایی ها تگم کنید. یک دنیا سپاس برای مهربانی شما ***
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز