بیایید از آبروریزی بچه هاتون تو مهمونی ها بگید

خودم ک هنوز ازدواج نکردم اما دختر دایی کوچیکم اومده بود خونمون مامانش لباس داده بود تنش کنم سر لباس لج کرد باهام (مامانم اینا بیرون بودن بم گفته بودن لباس تنش کن میایم دنبالتون ک بریم)منم خودم هنوز آماده نشده بودم اینم اعصابمو بهم ریخته بود ولش کردم.رفتیم مهمونی دیدیم رو شلوار قرمز تو خونه اییش شلوار بیرونی پوشیده بود پاچه هاشم زده بود بیرون .فیلم سینمایی شد 😑😂

تازه یک هفته بود ازدواج کرده بودم از ماه عسل اومده بودم خواهر شوهر بزرگم با سه تا بچه پا شد اومد خونمون یه دختر ۱۰ ساله یه دختر ۴ ۵ ساله و یه پسر سه چهار ماهه از دختر وسطی غافل شده بود دختره رفته بود توی اتاق خواب من شیشه لاکو باز کرده بود درشو روی تخت خواب با روتختی سفید تشک سفید متکاهای سفید فرش اتاق خواب سفید همه رو کرده بود سرخابی روی آینه رو یک عالمه لاک مالیده بود به میز آرایشم لاک مالیده بود یه عروسک که خواهرم برام خریده بود روی جهیزیم بهم داده بود و من عاشق اون عروسک بودم و صورت عروسک و لباس عروسکو کامل کرده بود سرخابی بعدشم دستشو مالیده بود به موکت و فرش مشخص نشده بود و اومده بود از اتاق بیرون بعد از رفتنشون وقتی پذیرایی رو جمع کردم رفتم از توی اتاق خواب جاروبرقی بیارم بکشم وقتی اون صحنه رو دیدم خودتون تصور کنید تو چه حالی افتادم

🤣🤣🤣🤣🤣🤣

وایییی بعدش چیکار کردی؟ بهش نگفتی؟؟

وای چیکارکردی؟

واااای😐😐😑

فحش آزاده؟😂😶

نزدیک بود قالب تهی کنم فکر کن یک هفته باشه عروسی کرده باشی جهیزیتو هیچکس هنوز ندیده باشه خودت هنوز یک شب استفاده نکرده باشی رفته باشی ماه عسل و اومده باشی بعد یهو بچه خواهر شوهرت بیاد این گندو بزنه تو خونه زندگیت بعد اگر بیای حرف بزنی برمی‌گردن میگن عروس بده فلانه

🤣🤣🤣🤣

شوهرم فرستادم رفت ۲۰ تا استون گرفت آورد با یک عالمه پنبه نشستیم هفت هشت ساعت وقت گذاشتیم اینا رو تمیز کردیم تشک نوع تخت خوابم که حتی یک شب روش نخوابیده بودم استفاده نکرده بودم یک لکه بزرگ زرد افتاد روش و هر کاری هم کردیم دیگه تمیز نشد رنگ میز آرایشم به خاطر اینکه استون زدم بهش که بتونم لاکو پاک کنم کدر خراب شد عروسکی که خواهرم بهم داده بود نابود شد بعدشم که بهش گفتش همسرم این کارو کرده یک کلمه برگشته بود گفته بود حالا چیکار کرده مگه بچه است دیگه

گفتم تو کامنت بالایی ببین

آره آزاد آزاد 

یه جایی رفته بودم خیلی باهاشون رودرواسی داشتم وای پسرم در عین ناباوری از اینور خونه پشتک میزد اونور برمیگشت پشتک میزد اینور 

شما فکر کن اون خانواده از اونا بودن که همه مثل اعیانی ها حتی بچه هاشون هم اعیانی رفتار میکنن 

😤😤

بعد جالبه توقع دارند چون بچه‌شون براشون عزیزه بچه‌شونو دوست دارن برای همه عالم بچه‌شون عزیز باشه بچه‌شون هر غلطی کرد هر ریخت و پاشی کرد هر گندی به زندگی مردم زد به بچه اینا چیزی نگن چون بچه‌شون براشون عزیزه یعنی فقط از بچه‌دار شدن زاد و ولد کردن و جفت‌گیریشو بلدم تربیت کردن و مواظبت کردن بچه که زندگی مردمو نابود نکنه رو بلد نیستند