به شوهرت بگو از تنهایی میترسم صبح ها در رو قفل کن
چجوری جرات میکنی درب بازه میخوابی اونم توی بارداری؟!
ما خونمون آپارتمانیه دربمون فقط از تو باز میشه پیش مادرشوهرمم نیستم ولی به همسرم گفتم درب رو قفل کن برو من میترسم و همسرم همیشه درب رو قفل میکنه میره چون من و پسرم موقع رفتنش خوابیم و خودمم بلند میشم قفل درب رو باز نمیکنم تا لازم نباشه
والا زمونه خراب شده ما حتی شب که همسرم هم هست موقع خواب درب رو قفل میکنیم و کلید رو توی قفل میذاریم بمونه
اسی مادرشوهر منم کلید داشت وقتی میرفتم خونه مامانم میومد سرک می‌کشید، منم مدت ها مثل تو ساکت بودم میترسیدم و خجالت میکشیدم که چیزی بگم ، آخر یه بار به شوهرم جدی گفتم چون قبلش هی میگفتم هی میگفتم شوهرمم میگفت من خجالت میکشم کلیدو ازش پس بگیرم ، یه بار دیگه با عصبانیت کارای مادرش رو گفتم و دعوا کردم باهاش ، اونم عصبانی شد گفت زنگ میزنم با مادرم رو در رو میکنم ، مادرشوهرم اومد کلیدو آورد یکم جیغ جیغ کرد که من کجا اومدم و اینا منم گفتم خودم اون روز صبح ترسیدم ازت که درو باز کردی اومدی تو ، گفت اون روز فقط اومدم چون پنجره ات باز مونده بود فک کردم خونه نیستی اومدم اونو ببندم خلاصه یکم بگو مگو مون شد آخرش گفت اومدم که اومدم خوب کردم اومدم خونه خودم بوده اومدم ، اونجا قشنگ خودشو لو داد و شوهرمم باور کرد که میومده ، کلیدو پس داد رفت خونه اش ، یه مدت هم باهم قهر بودیم خیلی کیف کردم بعدا هم قفل خونه مون رو عوض کردیم ، الانم گاهی میاد بالا شوهرم نباشه سکوت میکنم درو باز نمیکنم راحت
جنگ اول به از صلح آخر ، سیاست داشته باش حرفاتو از قبل آماده کن به تته پته نیفتی
چه مادر شوهر بی فرهنگ و عقب مونده ای داری خدا ب دادت برسه
عجب اعصابم خورد شد 😐ـ در قفل کن خب تا یاد بگیره
در رو قفل کن چون بارداری بهترین فرصته
والا ما داداشمون طبقه بالامامانم هستن
مامانم هزار بار از پایین صداش میزنه اونم جواب نمیده باز مامانم نمیره بالا تازه با نهایت پر رویی از صبح تا شب هم بچه یکسال و نیمشو میزاره پیش مامانم بمونه
خودشم هروفت بخاد میاد چایی میوه میخوره و میره
