حدود ۵ سال پیش یه پسری از آشنا ها بهم ابراز علاقه کرد منم به خاطر آبروم چون تو محیط کوچیک بودیم ، مشکلات خانوادگی ،درسم و رفتارای خودش که وقتی به حرفاش گوش نمیدادم تهدیدم میکرد دیگه جوابشو ندادم با اینکه دلم نمیخواست بره و با اکانتای مختلف میومد پی وی فقط گفتم منو میخوای باید صبر کنی چون سنش کم بود و میدونست با پسرا تو رابطه نمیرم ..گذشت و این آقا تا همین پارسال مدام با رفتاراش سعی کرد بفهمونه حواسش بهم هست و کم کم منم بهش علاقه مند شدم یه بار که دعوت شدم خونشون کاملا یه هویی رفتارش از این رو به اون رو شده بود انگار من وجود نداشتم چند ماه بعد فهمیدم با دختری که توی هیئت همو دیدن اوکی شده و دعوت شدم نامزدیش. تو همون نامزدی تا با ماشین رسید صبر نکرد حتی پیاده شه از بین جمعیت منو پیدا کرد و با یه نگاه و یه لبخند توهین آمیز زل زد تو چشام...قضاوتتون راجع به من اون پسره چیه من این وسط تقصیر دارم؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.