من تن صدام بلنده اما نه در اون حد چون همیشه رعایت میکنم میگم زشته تو جمع
دختر خاله شوهرم از ما خیلی بزرگتره متاهله بچه هم داره ولی ازاوناست که به سایش میگه دنبالم نیا بو میدی
من یه شال جدید بخرم نگام نمیکنه
اصلا هم سن نیستیم نمیدونم چشه
هر وقت ما مهمونی و دورهای هستیم حرف میزنیم این باید بگه
(واااای آروم تر سرم رفت)
چند بار که اینو گفت گفتم خب شاید منظورش به منه
چون منکه حرف میزنم اینو میگه
بخدا من حتی ارومم حرف میزنم یهو گوششو میگیره قیافشو کج میکنه
اصلا پیشش نمیشینم زمانیم که خودش پیشم بشینه آروم حرف میزنم چون شوهرم رکه رو منم حساسه میترسم یهو دماغشو بسوزونه
ولی حس میکنم از عمد اینو میگه چون بچه هاش سقف و خراب میکنن نمیگه ساکت🙁
فقط من شروع میکنه
تا دیشب که همسرمو صدا زدم بقران آروم بود یعنی عادی نکه داد بزنم این باز گوششو گرفت گفت گوووووشم
هیچی نگفتم
دوباره وسط حرف زدنم یهو گفت
وااای آروم سرم رفت
یهو شوهرش با صدای بلند گفت جمع کن خودتو دیگه چته همه لال بشن تو حسااااسی؟
یهو سکوت شد همه خشکشون زد
دختر خاله مات موند گفت چته؟
شوهرش با یه حالتی گفت
تموم کن وگرنه بار آخرت میای تو این جمع صد بار اینو بهت گفتم حرمت خودتو حفظ کن و رفت بیرون
اینم تااخر مهمونی اصلا منو نگاه نکرد 🙁
همه شروع کردن دلجویی و جوو درست کنن و شوهرش و آورد تو
اینم هی میگفت من حساسم رو صدای بلند و..
شوهرمم گفت خب برو دکتر چون بچه هات سرمونو بردن تو حساس نبودی جالبه به صدای های خاصی حساسی
شوهرشم در جواب گفت شما منو ببخشین
قشنگ انگار همه میدونستن این هدفش منم
منم که طبق معمول لال شده بودم دیگه هم تو جمعی که اون باشه نمیرم حالمو بد کرد