2777
2789

روزایی که با همسرم هستیم اصلا اون انرژی منفی رو حس نمیکنم 

وقتی هم که از خونه پدر دور میشم دلم تنگ میشه اما دلمم نمیخواد برگردم وقتیم برمیگردم یه حسایه عجیبی میاد سراغم

نا امیدی،ناراحتی و غم نمیدونم چرا احساس ارامشی که اونجا دارم تو خونه پدر ندارم به اون صورت 

خیلی داره این مسائل اذیتم میکنه 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

منم همینطورم حس میکنم روح ادمو زتجیر میکنن اونجا شاید یع دلیلش اینه که مجرد بودیم اتفاقای ناراحت کنن ...

نمیدونم والا اینجا میام دلم میخواد برم پیش همسرم میگم هر چی باشه باز اونحا یه ارامشی دارم 

اینجا اومدنی یه غم عجیبی منو فرا میگیره 

رفتنی هم دلم برا پدر و مادرم میسوزه 

ااااه نمیدونم چه حالیه اصن

منمممم دقیقا خونه پدری دو روز بیشتر نمیتونم بمونم بیقرار میشم همش دوس دارم برگردم خونم..من تو خونه پدریم خیلی اذیت شدم بابام عصبی مادرمم همیشه باهام بدرفتاری میکرد..با اینکه الان باهام خوب هستن اما بازم اونجا نمیتونم بمونم حتی شوهرمم بهم خیانت کرده باز بخاطراینکه برنگردم اونجا دارم تحمل میکنم سر زندگیمم

من الان خونم سر خیابون مامانم ایناس خداگواهه چهارماه ونیمه نرفتم اصن دوس ندارم برم مامانم میگه عمه ه ...

منم اصن خوشم نمیاد طایفه و فک و فامیلامونو ببینم 

حوصله اشونو ندارم

نمیدونم والا اینجا میام دلم میخواد برم پیش همسرم میگم هر چی باشه باز اونحا یه ارامشی دارم اینجا اومد ...

مثع منی دقیقا ولی چاره چیه منم خونمو ترجیح میدم انقد ارامش دارم شکره خدا والا نمیتونم دخترایی که داعم خونه باباشوننو درک کنم 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز