من ماورم از اول هیچ کاری در حقم نکرد کل خاطراتم ازش یا سرکار بود یا خواب بود یا دانشگاه همینن
هیچوقت ن محبتی دیدم حتی پس هم زده شدم
اونروز وسط دعوا بهش گفتم تو فقط ی کارت بانکی ای
چون عملا همینه فقط ببینید میره سرکار ۷ صبح تا ۱۲ ظهر بعدم یا خوابه یا بیرون اصلا هیجییی من حتی جلوش معذب ام انقدر رابطمون سرد
کلی حرف بارم کرد اول بهم گف عرضه نداشتی ب ی جا برسی (پشت کنکوری ام واسه این گف)
بعد کفتم گند زدی با سوهر کردنت باعث شدی هیچوقت طعم خوشبختی نکشم بهم گف خواستگاریت دو نفرم نیومدن ک اینجوری باد انداخوی تو غب غب
حتی حاضر نیس بشینه مشکلمون با حرف حل کنیم انقدر نزاشته حرف بزنم همش وسطش پاشده رفته از قصد کلی خشم دارم ازش
ن دلسوزم ن براش مهمم ن محبتی دیدم ازش واسه چص تومن پول منت میزاره سرم
من واقعا دلم میخواد رابطمو درست کنم باهاش ولی اون حق ب جانبه
ب نظرتون کلا کات کنم باهاش کلا بزارمش کنار تو زندگیم؟؟؟ کلی حرف دارم ولی حتی حاضر نیس بشینه گوش کنه
دوستان اینکه گفتم حلال نمیکنم شوخیه جو ندید