ازدواج با فرد خسیس

نه خب چون کارش شیفتی بود اتفاقا خیلی هم فرصت داشتم ولی درکنارش وجدان هم خداراشکر داشتم با اینکه کلی کیسداشتم ولی هیچ وقت حاضر نشدم به این کار قسم میخورم این حرفم از سر بی پولی و نداری بود نه خدای نکرده هوس

دقیقا صحبت اینه، ادم خسیس خسیس ه کاری به اولویت ها و‌خاسته های شما نداره!! 

من پدرم نمیتونم بگم خسیس ه ولی مثلا ماشین اتومات میخرید صرفا جهت سودش بعد میفروخت پولش و میبرد تو بورس بجاش مثلا سمند سوار میشد! من واقعا این نحوه زندگی و نمیپسندم! ادم باید از پولش استفاده کنه نه اینکه پول رو پول بذاره! یادمه یبار میخواستم کفش بخرم هنوز دانشجو بودم، صلاح ندونست اون موقع من کفش بخرم نمیدونی چقدر به من فشار اومد، فکر کنم خودشم اصلا یادش نباشه! این شد که من از ۲۲ سالگی یک ریالم ازش نگرفتم دیگه!

ببین مثلا من میخواستم مثل همه هم سن و سالام که ۱۸ سالشون میشه میرن گواهینامه میگیرن برم گواهینامه بگیرم ولی مثلا اون موقع صلاح نمیدونست من گواهینامه بگیرم اعتقادش این بود زوده! این شد که من خودم رفتم سر کار هم گواهینامه گرفتم هم ماشین خریدم!! 

اینکه طرف مقابلت همیشه اولویت های خودش رو برای خرج کردن داشته باشه واقعا راحت نیست!!!

اصلا نمیفهممت! ادم بخواد پول داشته باشه میگی وقتای زیادی بیکار تو‌خونه بودی برای خودت تو‌خونه یه کار راه‌مینداختی از خانواده ات میگرفتی از خانوادش میگرفتی که خانوادش هم بفهمن به شما سختی میدن!! 

مث اینه که سر بهترین سفره بشینی اما دست و پات بسته باشه

بیرون زندگیت بقیه رو می کشه توش خودت رو

گلم وقتی نه هنری دارم نه ونه خانواده ها میتونستن حامی باشن چون هیچ کدوم وضع مالی خوبی نداشتن  از کی میگرفتم قسم میخورم پارو شرافتم نزاشتم تا حالا خیالت راحت و نخواهم گذاشت اصلا از مدها حالم به هم میخوره خدانکنه کسی انگشتش بهم بخوره 

من چه کارم دختر جان، هر کسی هر طور صلاح میدونه زندگی میکنه قضاوتتم نکردم نمیگمم کاری کردی میگم وقتی انقدر مستاصل پولی خودت به فکر خودت باش، هیچ کس بی دلیل به ادم پول نمیده، برو هنری یاد بگیر کاری کن از توش پول دربیاری! ساده ترینش سبزی اماده کردن و اینترنتی فروختن

خیارشور درست مردن و ….

بله حق باشماست پدر شما علاوه بر حسابگریش شاید دیکتاتور هم بوده چون بعضیا حساب گر هستن باهاشون حرف بزنی کمی قانع میشن و رضایت میدن.

من شوهرم برای خورد و خوراک و پوشاک خودمون خوب خرج میکنه ولی وای به روزی که بخوام مهمون دعوت کنم یا مهمونی بریم انقدر غر میزنه که پشیمون میشم حتی برای مامان و بابام

کلا هیچ دعوایی تو زندگیمون نداریم جز این و همین داره پیرم می کنه

وای فقط من می‌دونم چی میگی چون آدم پیش خسیسا به میشه

حقققفچق

کاش یه راه حلی بود چون خیلی دوسش دارم و سر این موضوع دارم دیوونه میشم

البته گاهی بهش حق میدم چون از بچگی خیلی سختی کشیده برای پول در آوردن،ولی بهش میگم الان که دیگه به ثبات رسیدی میگه نمی تونم تغییر کنم

۷ ساله از ازدواجمون میگذره هیچ تغییری نکرده،خودش هم میگه نمی تونی تغییرم بدی،جدیدا به جدایی فکر می کنم با اینکه عاشقشم