زخمای داداشم اینقدر بد بود ک یبار بابام غش کرد پرستار نمیتونست پانسمان کنه مامانم بیرون بود فوقالعاده وحشتناک بودن از زانو ب پایین پوست نداشت پرستار دیگه نیومد واسه پانسمان کردنش گفت حالم بد میشه روز در میان باید پانسمان شو عوض میکردم تا عفونت نکنه حتی یبار مجبور شدن یه تیکه گوشتو ببرم
چون عفونت کرده بود
وقتی داشتم پانسمان میکردم هیچکس نمیومد داخل اتاق به مدت چهار ماه اینکارارو کردم تا بهتر شد
الان بعد یه سال حتی نمیتونم به خون نگاه کنم