من از یکی خوشم میاد ؛ ساعت رفت و آمدش رو یادداشت میکردم که یه روز همان ساعت برم بیرون که منو ببینه یا باهاش درمورد یه موضوع بی ربط صحبت کنم 🤦🏻♀️😐😂
سر همین قضیه زیاد میرم پشت پنجره و بیرون رو نگاه میکنم 🤦🏻♀️😂
خواهر احمق و فضولم اومده کشوی میز من رو باز کرده و کاغذ رو دیده (از قصد اینکارو کرده چون چند بار دیده که داشتم روی کاغذ یه چیزی مینوشتم و دیروز هم تا اومد تو اتاقم کاغذ رو گذاشتم تو کشوی میز؛ فضول خانم 😐)
همون لحظه که رفتم پشت پنجره ؛ خواهرم برگشته به مامانم گفته من بخاطر فلانی میرم پشت پنجره 😂
مامانم برگشته میگه تو با فلانی چی کار داری ؟! با یه خنده ریزی ... (با یه همچین فیسی 😐🤭😅)
منم گفتم من با اون کاری ندارم 😐 میخواهم ببینم کی میره کی میاد (انگار کلانتر محله ام) 😂
حواسم نبود باید میگفتم گور بابای فلانی؛ من اونو آدم حساب نمیکنم اصن 😂
حالا هم فهمیدن ...
تو رو خدا بگین من چی کار کنم ؟! 😐😂
با این خواهر نفهم و فضول چجوری برخورد کنم که دیگه از این غلط ها نکنه 😂😂
بهش هنوز نگفتم که فهمیدم رفته کشوی من رو باز کرده ولی میخوام یه چیزی بگم که دیگه از این فضولی ها نکنه و بشینه سر جاش 😑
از طرفی میترسم مامانم بره به پسره بگه سمت دخترم نیا 🤦🏻♀️😂
من از پسره خوشم میاد ولی بلد نیستم چجوری برم مخ پسره رو بزنم 😂