آخ یاد یه تاپیک افتاد حدود دو سال پیش فکر کنم. اونشب بعد اون تاپیک تا اذان صبح اشک ریختم به حال اون پسر ۱۴ ساله ای که تو راهرو دادگاه ،مادرش به پدرش می گفت تو ببرش. پدرش می گفت نه تو ببرش . و اون پسر التماسشون می کرد که یکیشون گردن بگیرنش. بمیرم بمیرم برای اون پسر.شاید اگه دو سه سال بزرگتر بود ؟جور دیگه ای برهورد می کرد.چمی دونم، از دستشون سر به بیابون میزاشت یا خودشو می کشت یا ولگرد می شد یا به کس و نا کس پناه می برد ... و هزار یای دیگه که شااااااید یکیش عاقبت به خیریش می شد.
مگه اون بچه چی ازین دنیا و زندگی خواسته بود؟
پدر مادر لعنتیش چرا فقط جفت گیری و تولید مثل بلد بودن؟!
مادره خودش تاپیکو زده بود و با افتخار می گفت دارم شوهر می کنم و اون راضی نمیشه پسرمو نگه دارم.
هر جا که هست اون پسر خدا بی کفایتی پدر مادرشو هزار برابر براش جبران کنه. باز از یادآوریش حالم خراب شد
اسی ببخش که تو تاپیکت حاشیه رفتم ..