یه بار خیلی وقت پیش که رفته بودیم مشهد عمم باهامون اومده بود من شاید ۱۲ ۱۳ سالم می شد بعد عمم با بابام یه وری رفتن منو مامانم یه ور دیگه توی پاساژ بعد بابام یهو اومد سمت ما که ببره سمت خودشون(چقد پیچیده گفتم😂)تو راه گفت اره عمت برات عروسک خریده فلان بعد منم ذوقققق رفتم هی میگفتم عروسکو ببینم چه شکلیه وای چقد خوشگله فلان بعد گفت اره دیگه اینم برا نوم‌گرفتم قیافه من خیلی دیدنی بود وای درحالی که بغض داشت گلومو میترکوند گفتم چه خوب و هیچکسم‌متوجه نشد اصلا حالا نمیدونم عمم اون لحظه اشتباهی اسم منو گفته بود یا بابام اشتباهی اسم منو شنیده بود خلاصه خیلی گناه داشتم دلم برا خودم سوخت😭😂
الهییی
بعد بابات برات نخرید ؟
عخییی😂😂
آخی
اصفهانی هستی؟
بابات فهمید اشتباه کرده؟
برای جبران چیزی خرید برات؟
من که نفهمیدم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز