2777
2789

بله

چون شیر توشه 

بعد قطع شیر و مکیدن نوزاد آویزون شل میشه 

خدایا «حیات» ما رو چنان قرار بده ک در « ممات»ما «مردم» اندوهگین و«هرزه‌گان»شادمان شوند.                                               وهذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان!                من هموطنانی در ترکیه ،سوریه،یمن،امریکا،فلسطین،عراق ،فرانسه ،لبنان و... دارم و بیگانگانی در شهرهای ایرانم                                      💔همین قدر تلخ💔.                              

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


بدتر از قبل میشه😅

شل وآویزون

جمله ی چرا انقدر زود ازدواج کردی؟ به اندازه ی جمله ی چرا ازدواج نمیکنی؟ زشته! جمله ی سومین بچه رو میخواستی چیکار؟ به اندازه ی سوال چرا بچه دار نمیشی ناراحت کننده اس! به اسم روشنفکری در زندگی دیگران دخالت نکنید🙏
درسته خاک تو سرشون مریضای احمق تازه نمیشه پاک کنم

لامصب زمان بارداری، انگار پروتز کردی🤣🤣🤣🤣

ساکنان دریا پس از مدتی ب صدای دریا عادت میکنند.... وای ک چ سخت است قصه عادت!!!!☆ بدترین درد اینه ب چیزی ک قبلا شوقشو داشتی عادت کنی!!!!!!! ☆

به بچت شیر نده شیر خشک بده تا برات بمونه

شیرهم نده باز اویزون میشه چون شیر ها خشک میشن

جمله ی چرا انقدر زود ازدواج کردی؟ به اندازه ی جمله ی چرا ازدواج نمیکنی؟ زشته! جمله ی سومین بچه رو میخواستی چیکار؟ به اندازه ی سوال چرا بچه دار نمیشی ناراحت کننده اس! به اسم روشنفکری در زندگی دیگران دخالت نکنید🙏

@20sahargoli    

در خیالات خودم،در زیر بارانی که نیست...میرسم باتو به خانه،از خیابانی که نیست...می نشینی روبرویم،خستگی در میکنی...چای میریزم برایت،توی فنجانی که نیست...باز میخندی ومی پرسی که حالت بهتر است؟باز می خندم که خیلی،گرچه می دانی که نیست...شعر میخوانم برایت،واژه ها گل می کنند...یاس ومریم می گذارم،توی گلدانی که نیست...چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی...دستهایم را بگیری،بین دستانی که نیست...وقت رفتن می شود،بابغض می گویم نرو...پشت پایت اشک می ریزم،در ایوانی که نیست...می روی وخانه لبریز ازنبودت می شود...باز تنها می شوم،بایاد مهمانی که نیست...
عه مهسا تو چیکار کردی؟

من که بارداری وشیردهی نداشتم

در خیالات خودم،در زیر بارانی که نیست...میرسم باتو به خانه،از خیابانی که نیست...می نشینی روبرویم،خستگی در میکنی...چای میریزم برایت،توی فنجانی که نیست...باز میخندی ومی پرسی که حالت بهتر است؟باز می خندم که خیلی،گرچه می دانی که نیست...شعر میخوانم برایت،واژه ها گل می کنند...یاس ومریم می گذارم،توی گلدانی که نیست...چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی...دستهایم را بگیری،بین دستانی که نیست...وقت رفتن می شود،بابغض می گویم نرو...پشت پایت اشک می ریزم،در ایوانی که نیست...می روی وخانه لبریز ازنبودت می شود...باز تنها می شوم،بایاد مهمانی که نیست...
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   baransiyah7676  |  2 ساعت پیش
توسط   avaz76  |  3 ساعت پیش