یکی از بدترین وخنده دارترین سوتیا روبگم🤣
باخواهرم بیرو نبودیم از جلوی مغازه هایی که خرت و پرت و شلنگ اب و...دارن ردشدیم.بعدخواهرم گف شلنگمون تموم شده و نمیدونم چقدی نیازه
بلند گف اقا شلنگاتون چند متره؟
اولین بارم بود ک نتونسم خندمو کنترل کنم🤣دیگه کف زمین پهن بودممم
فقط برو عزیزم😂😂😂😂
یبار خواب بودیم اول صبح گوشیم زنگ خورد خواب الود جواب دادم از بانک بود یادم نیست چکار داشت گفتم چشم گفت ممنون یهو گفتم فداتشم عزیزم همسرم تو خواب چشاش چارتا شد گفتم خواب آلودم باز خوابیدیم بعدش کلی خندیدیم آخه یجوریم گفتم انگار طرف عشقمه
مردهمسایه رو اینجوریش کن 
😂😂😂
همین الان شوهرم گفت بااین انجیرا مربای هویج درست نمیکنی؟؟?
غروبی رفته هویج خریده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز