من سوتی دوست همسرمو تعریف کنم یه روزی بنده خدا رفته بوده توی اداره کار داشته با عجله ماشینشو یه جا پارک میکنه و میره کاراشو انجام بده وقتی میاد بیرون این درب گردون بربگرد ماشینو پیدا نمیکنه زنگ میزنه پلیس که ماشینمو دزد برده لیس میاد صورت جلسه میکنه وقتی پلیسا میرن یادش میاد که ماشینو دو تا کوچه اونورتر پارک کرده خیلی ریلکس میره سوار ماشین میشه و میره خونه دو تا چهارراه بدتر پلیس میگیردش که روی این ماشین اعلام سرقتی شده اینم میگه ماشین خودمو اشتباه کردم و این حرفا پلیس حالا که اعلام نکردی سه روز ماشینو پارکینگ میخوابونه