ما به هم معرفی شدیم و همدیگه رو پسندیدیم اما چون من تو عروسی جدا شدم اون تو عقد گفت نه به درد نمیخوریم و بعد یه بحثو وسط کشید بحث کردیم
سر یه کاری تو ادارمون مجبور شدم بهش بگم چون به اون مربوط بود و یه جورایی تو حیطه ی کاری همیم بعد صحبت راجع به کار
شروع کرد که تا کی سر کاری
منم گفتم تا فلان ساعت گفت آره بعدش یه چای میچسبه
وخلاصه مستقیم نگفت
بهش گفتم الان داری چایی دعوتم میکنی؟ خب درست درخواست بده چون مغروره و منم ناراحت بودم ازش
گفت مستقیم نگفتم ناراحت نشید شهرزاد خانم میایید ی چای بخوریم فلان کافه که یه ده دقیقه خارج از شهره یعنی خیلی دور نیست
گفتم راجبش فکر میکنم
بعد گفتم به مامانم بگم بعد
بعد گفتم فلان کافه یکم فضای خارج از شهره تایم شب نه
بعد دیدم انگاری من پا پیش گذاشتم کلا کنسل کردم 😐
اونم فقط آرزوی شاد بودن کرد
بعد اون نه من پیام دادم نه اون
☹️☹️☹️
اما داره پروفایلاشو همش از علاقیم میزاره
سه هفتس دیگه نه من پیام دادم نه اون
الان مامانم میگه به یه بهونه پیام بده بهش
بدم یا نه