من به شخصه به عنوان یه مشهدی از اینکه با اون کاربر پرحاشیه همشهری هستم عمیقا احساس تاسف میکنم و چیزی که به مشهدیا نسبت میده رو نقض میکنم. بی فرهنگی خودشو به پای مردم یه شهر مینویسه. والا ما حریم خصوصی سرمون میشه، رو تخت و تو اتاق خواب کسی نمیخوابیم.
بگو اتاق خواب حریم شخصیمع گمشو تو حال بخاب
رو راست میگفتید ولی من راحتم و این قانون‌خونه ماست. میتونم یه هتل خوب بهتون معرفی کنم. با خنده روی خوش!
چه رویی دارن ملت. والا بخدا از ترس خیلی چیزا، ما یه دستشویی هم خونه مردم نمیریم، اینا اتاق جدا میخوان که صاحبخونه تو آشپزخونه بخوابه!
این که شما از حرفهای اسی حسادت رو برداشت کردی عجیبه .
خودتو بذار جای اسی دو نفر بیان شهر شما ماه عسل ، ولی به جای هتل و مسافرخونه بیان خونه شما که یه اتاق هم بیشتر نداره . اسی خواسته محیط زنونه مردونه بشه ولی عروس خانم فکر کرده هتله گفته ما میخوایم توی تنها اتاق خواب شما بخوابیم ! اگه میخواین راحت باشین یکم دست در جیب مبارک کنید و خرج کنین و برین هتلی مسافرخونه ای ....
اولا به نظر من تو این دوره زمونه چند روز موندن خونه کسی صورت خوشی نداره مااگه سفر هم بریم و تو اون شهر آشنا داشته باشیم شاید فقط یه وعده مهمونشون بشیم اونم به شرطی که دعوتمون کنن نه که سرمونو بندازیم پایین بریم خونه مردم یه هفته چتر شیم. این جورم که پیداست خونه اسی کوچیکه که یه خواب داره پس دیگه خیلی بدتره یه هفته بری خونه کسی که خودش دست و پاش تنگه چتر شی دستورم بدی اینجور نمیخوابم اونجور میخوابم.
خب من ازاول گفتم روز سوم بیرونشون میکردم اسی گفت عروس گفته جای منوشوهرم یک جاپهن کن نگفت تواتاق من جاش بودم همون یکی دوروز اول جاشون کنار هم توهال پهن میکردم ولی راحتشون میزاشتم صبح هم میخواستم من یاشوهرم از اتاق بیایم بیرون قبلش با پیامک اون خانم خبر میکردم اگه تو وضعیت درستی نیستن خودشون جمع کنن
من پسر عمه شوهرم عقدبودن آمدن خونمون البته فقط دو روز موقعی که شوهرم نبود زن وشوهر آروم حرف میزدن خودمو سرگرم کاری میکردم مزاحم نباشم .موقع خواب تختم بهشون ندادم ولی به عروس خانم گفتم حموم آبش گرم هست که راحت باشن حتی جاشون پهن کردم جعبه دستمال کاغذی گذاشتم جلوشون تو اون دو روز یک بار برنامه داشتن ۴ساله گذشته ازاین موضوع من اولین باره دارم بیان میکنم
منو یاد چند خانواده آویزون انداختی ک قبل عید میمودن تاپ میشدن خونمون بیست پنج شش فروردین گورشونو گم میکردن انگار ما هتل بودیم و همش از خونه زندگی و غذا ایراد می‌گرفتن بعد ما زنونه مردونه میخابیدیم مجبور بودیم پنج شش زن تو اتاق. دوازده متری بخوابیم مردا تو حال یعنی شبا خفه میشدم اینقدر خسته بودم ک همش ناراحت و اهمیت بهشون نمی‌دادم اما از رو نمی‌رفتن حتی دیگه روزای آخری با شوهرم بحثم میشد پیششون قهر میکردم همراهشون بیرون نمی‌رفتم اونوقت مثل گاو می‌خوردم همش میگفتن گشنه مون وای یادشون نا ب خیر
آفرین حال کردم با نظراتتون اسی خودش تو یه تاپیکی اعتراف به حسود بودن خودش رو کرده باز الان میگه من حسود نیستم من کاری ندارم خب اگه حسود نیستی اگه قرض گرفتی و ازشون مهمانوازیت تک بوده پس دیگه چته میخای گاو ۹من شیر بازی در بیاری سر در نمیارم خب مشخصه که نظر شما درسته حتما یه چیزی دیده و دوباره زات حسود بودنش گل کرده
الآنم میاد میگه از تاپیکم برو بیرون چشم فقط چون تبادل نظره نظرمو خواستم بگم
وااااای چقدر یه نفر پر روباید باشه که یه هفته بره خونه کسی و دستورم بده 😬
وقتی میبینی اینجورین رو نده که بیان هی چتر بشن رو سرت! به شوهرتم بگو من شرایط پذیرایی ندارم مهمون یکبار دوبار نه هر روز
چجوری تو خونه مردم میتونن ازین کارا کنن من موندم
تخت و اتاقش نمیخورن ولی بدن لختشون مالیده میشه ک اه اه
