دو سه روزه همینطوری الکی الکی غمگینم بخودم میرسم شاد نمیشم همش دوس دارم بشینم ی جای ساکت و تاریک ... تنها جایی که آرومم میکنه بغل مامانمه ...
مشکل خاصی ندارم فقط غمگینم غمگین
الکی که ن من بیشتر اوقات حالم گرفته اس با هیچکس صحبت نمی‌کنم تنها تو اتاق فقط
خوش ب حالت میتونی مامانتو بغل کنی،من اصلن نمیتونم خجالت میکشم😑😑💔شاید بخندین ولی جدی میگم!
اره امروز دلم گرفته بود
بعد همین الان فهمیدم تولد پسر داداشم بوده امروز
و منی که برای این بچه میمردم
و برادری که همه چیزو خراب کرد
من همیشه انقد دلیل دارم که غمگین باشم که عادت کردم نشده یهو بدون دلیل حالم بد بشه تقریبا یادگرفتم حتا اگه دلیلم دارم و‌مشکلم دارم یجورایی شاد باشم
ولی امان از وقتایی که میخوام بخوابم
یهو همه غم عالم میریزه تو دلم‌همچی یادم‌میاد و‌مرور میشه که باعث میشه تا صب خابم نبره
منم خیلی اینجوری میشدم ولی از موقعه ای که نمازامو میخونم خیلی به خدا نزدیک شدم حالم خوب شده و اتفاقا خوبی برام افتاد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز