2777
2789

مجردم🥲

لطفا دعا کنید شرمنده پدرومادرم نشم و هرچه زودتر برم سرکار و بی‌پولی نکشم🤲🏻😔اونا چشم امیدشون به من هست.🙏🏻🤲🏻💚 من باید زود درسم تموم بشه تا کمک خرج خانوادم بشم.💚اسفند۱۴۰۳ دفاع کنم🤲🏻.ممنون میشم اگر برای موفقیت تحصیلیم دعا کنید💚🌹لطفا دعا کنید از خطا به دور باشم🤲🏻💚من روزهای سختی میگذرونم با دعاهاتون خوشحالم کنید لطفا🙏🏻😔

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



من با سی سال سن هنوز باش آشنا نشدم🤣

پزشکی جان تو حسرت شدی واسم و تمام دلخوشی های زندگیمو ازم گرفتی💔تو آرزوی بچگیم بودی و من خودمو با تو و روپوش سفید و مطب و بیمارستان و دانشگاه پزشکی کللللی تصور کرده بودم،تو نیازم بودی،علاقم بودی،آینده ام بودی و پایه های ساختن زندگیم اما....
اگه اونی که تو سرنوشتمونه به دلمون نباشه چی ؟

بحث سرنوشت برای ازدواج خیلی مسخرست اکثرا برای قانع کردن خودشون میگن شما فرض کن بشین خونه سرنوشت یه آدم خوب رو خودبه خود میاردش خواستگاری؟ هر چقدر توی اجتماع باشین با آدم‌های خوب و سطح بالایی رفت و آمد داشته باشید افراد خوب و بهتری برای ازدواج به سمتتون میان

کاربر جدید نیستم کاربری قبلیم تعلیق شد.یاد بگیرین چه اینجا چه در دنیای واقعی به کسی نگین  خوش بحالت این کلمه پر از انرژی منفی هست . یاد بگیرین توی تاپیک هایی که حس خوب دارن پارازیت نباشید حس بدتون رو توی اون تاپیک نگید. 

همکلاسیم بود تو کلاس فیزیک ۱

تو یه نگاه ازش خوشم اومد(ازم بزرگتر بود)

بعد دیدم عاشقش شدم

بعد بهش گفتم و دعوتم کرد دیت

نمیدونم چی شد اونم خوشش اومد و علاقه مند شد

درسم که تموم شد اومد خواستگاری

با احترام،درخواست دوستی پذیرفته نمیشود//💍🤍👩‍❤️‍👨
الان شوهرت چطوره؟؟ حامله نشدی دیگ؟؟

نه دیگه نشدم شوهرم اون بچه رو هم نمیخواست

یعنی بچه دار شدن توی برنامه هامون نبود

الانم جلوگیری ندارم بازم نمیشم کلا قید بچه رو زدم سنمم کم نیس


شوهرم خودش خوب نشد وقتی من خودمو تعغیر دادم مجبور شد خوب بشه

بیماری شک داره شوهرم 

چند روز پیش گفت پاشو چایی بیار گفتم خودت پاشو برا منم بیار

ببخش اینو میگم برگشت بهم گفت بزار پشتت رو نیشگون بگیرم تا برم چایی بیارم ، منم گفتم باشه بعد گفت خاک تو سر من که زنم به خاطر چایی اجازه میده انگشتش کنن

😭😭😭😭

نمیدونی من اون لحظه چه حالی شدم 

خیلی ترسیدم 

چون نرمال نیس شوهرم 

اما به روی خودم نیاوردم ترس ام رو

گفتم ببند دهنت رو پاشو چایی رو بیار حوصله چرندیاتت رو ندارم

دهنش رو بست رفت 

میخوام بگم مجبورش میکنم درست رفتار کنه و اگر نه که هنوزم همون مرد هست

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز