2777
2789

یانه؟؟.

اوایل فک میکردم اتفاقیه یااینکه طبیعیه پیش میاد 


ولی الان میبینم مدام پشت همه 

بنظرتون چشم کسی دنبال زندگیمه؟ 

چون خمس وزکات مال روهم میدم ولی چرا؟؟؟؟



چون این روزها هم زندگیمون خیلی سره زبون میچرخه میگم شایداینه

لطفا هیچکس درخواست دوستی نده 

هرروز صدقه بده

برا درمان افسردگیتون اینو بخونید. https://www.ninisite.com/discussion/topic/3608441/%D8%AA%D8%AC%D8%B1%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%81%D8%B3%D8%B1%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D9%85?page=1 یه تاپیک خوب دارم بخونش به دردت میخوره https://www.ninisite.com/discussion/topic/14582420/%d8%a8%db%8c%d8%a7%db%8c%d8%af-%da%86%d9%86%d8%af-%d8%aa%d8%a7-%d9%86%da%a9%d8%aa%d9%87-%d9%85%d9%81%db%8c%d8%af-%d8%a8%d9%87%d8%aa%d9%88%d9%86-%d8%a8%da%af%d9%85?postId=354796201

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

2804

ماهم یه مدت همین بود من کلا آدم منطقی ایم و زیاد اهل خرافه نیستم ولی انقد زیاد شده بود همش تصادف میکردیم کلاه. بردا. مالمون رو برد خلاصه اوضاع وخیم‌بود با همسایه طبقه پایین خیلی بحث داشتیم خونمون رو عوض کردیم رفتیم یه جا دیگه یهو همه چی تموم شد من شغلی که میخواستم بهم پیشنهاد شد همون ماه اول باردار شدم شوهرم اوضاع مالیش اوکی‌شد تو یه سال سه بار‌ماشین عوض کردیم و هی بهترش کردیم

یعنی مال همسایه هاست؟؟

من حس میکردم بخاطر همسایمون بود همش چشمش دنبال زندگی ما بود خیلی اذیت میکرد میگفت پارکینگی که ماشین توش میذارید مال منه باید پولشو بدید درحالیکه ما از کس دیگه خرید کرده بودیم و همه چی قانونی بود یه کیسه خرید معمولی دستمون بود از پله ها رد میشدیم قشنگ نگاه میکرد ببینه چی توشه حتی یه بار برا یکی از همسایه تعریف کرده بود اینا چندشب یه بار و هر دفعه چنددقیقه طولش میدن ازش متنفر بودم 

من حس میکردم بخاطر همسایمون بود همش چشمش دنبال زندگی ما بود خیلی اذیت میکرد میگفت پارکینگی که ماشین ...

بااون حرفش معلومه خیلیییی هم کنجکاو بوده و توی نختون بودن وحسادت میکردن 

لطفا هیچکس درخواست دوستی نده 
بااون حرفش معلومه خیلیییی هم کنجکاو بوده و توی نختون بودن وحسادت میکردن

در کل خیلی فضول بود پدر‌من بعد از بازنشستگیش اومد خونمون ‌ چون راه دور بودیم و بخاطر شغلش تو‌مدتی که ازدواج کرده بودم فقط پنجشنبه شب میرسید جمعه عصر برمیگشت خونه ، منم بش گفتم حالا بازنشسته شدی حداقل باید یه هفته بمونی اومده بود دم در با صدای بلند میگفت اگه‌مهمونات نمیرن سوئیت منو اجاره کن براشون پر رو بی شخصیت ، پدرم بیچاره خجالت کشیده بود میگفت  ما مزاحم شدیم میخواست همون شبی پاشه بره به زور‌نگهش داشتم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز