مامان بابام رفتن باغ خارج از شهر این اورانگوتان روانی رو گذاشتن پیش من حالا ماشین برداشته که بره ماشین مامانم من سوئیچ برداشتم که نبره چون نوبت منه من میدونم میخواد اون دوست دختر نکبتش سوار کنه ببره گشت گذار گفت سوئیچ بده منم گفتم نمیخوام امروز نوبت منه نمیدم با دوستام میخوام برم بیرون گفت با اسنپ برو دیگه همینجوری دعوا کردیم دیدم یهو رژ لبمو سرش تا ته آورد بالا بعد درش بست منم عصبانی سوئیچ زدم تو سرش از دور به مامانمم زنگ زدم گفتم گفت خیر نیبینین دوتاتون غلط کردین به ماشین من دست بزنین نه اون رفت نه من