مامان بابام یه دوست دارن ۳۰ساله باهاشون دوستن و ازبچگی باهاشون رفت وآمد داریم دوست مامانم دوتا دختر دارن که تقریبا هم سن و سال من و خواهرم هستن دختراش شوهرکردن بچه هم دارن دختربزرگش هم سن منه ۲۹سالشه سه بارشوهرکرده من مجردم بماند بابت شوهرنکردنم بهم تیکه میندازه دوست مامانم و شوهرش همش به مامان بابام میگن چراشما پیشرفت کردید توزندگی ما پیشرفت نکردیم چراشما خونه ویلا دوتاماشین دارید ما مثل قبلیم مامانم بهش گفت توکه خبرداری چقدر توزندگی خودم و دخترام بدبختی کشیدیم سالی یه مانتو بیشترنمیخریدیم چقدربی پولی کشیدیم اونوقت اونا هرروز غذابیرون هرروز لباس میخریدن دیشب شوهرش شلوارشو کیف پولشو گذاشت زیر بالشت خوابید چقدر پررو هستن الان خونمونن😏😏😏😏😏😒😒😒😒😒