باش قهرم .چون بحثمون شده بود.
یه شهر دیگه خونه داریم .همون شب رفت .
از یکشنبه تا الان میشه میشه تقریبا ۵روز.
دلم براش تنگ شده ولی از دستش ناراحتم و عداب وجدان هم گرفتم. اصلا حال روحیم خوب نیست.
یه هفتس اشتهای هیچی ندارم و هیچی نخوردم واقعا . با اینکه همه چی تویخچال هست ولی لب ب هیچکدوم نزدم. خواهرم هی اصرار میکنه ولی نمیخورم.
با یه مشاور که از خیلی قبل میشناختمش چت کردم کمک درست حسابی بم نمیکنه😭 دیگه طاقت ندارم