اولین بار بود کلا میرفتم خونشون
فامیل دور من و فامیل نزدیک همسرم بود
وقتی رفتیم ی گوسفند قربونی کرده بودن جلو پای بیمارشون که تازه از بیمارستان اومده بود
خلاصه چون از،شهر دیگه رفته بودیم برا شام موندیم
اینم بگم دختره به مادرش گفت میخوام گوشت رو خورد کنم .مادره میگفت نه بزار فردا خوردش می کنیم
دختره گفت میخوام هفتا خونه رو قربونی بدم
خلاصه سرتون رو درد نیارم.حتی شوهره که مریض بود گفت .سهم فلانی (یعنی ما )رو هم بزار کنار بهشون بده ببره