تازگی از بالای سر اونا پاشدیم یه خونه رهن کردیم و جدا شدیم و همدیگرو ماهی دوبار شاید ببینیم هرجایی خودش و دخترش و دامادش میرن نمیگه و بعدها خودم متوجه میشم یا همون روز که حرکت میخواستن بکنن زنگ میزدن خبر میدادن با اینکه کنار هم زندگی میکردیم قبلا;؛ اما همسر من میره میگه حالا ایندفعه گفتم و حرفمو گوش کرده اما چون مقصدم پابوسی امام رضاست دوس ندارم با دل چرکین و انتقام گرفتن برم چیکار کنم
نگو .دل چرکین چی؟
وا مگه چون میری پیش امام رضا باید زودتر بفهمن..کلا ولش چرا فک میکنی بهشون..شوهرت هم چیزی گفت بگو لازم نیس ب کسی فضولی کنیم ..زندگی خودتونه
ربطی به مقصد نداره
مثل خودشون باهاشون رفتار کن
اگه توقع داری بعد از اومدنت بیان دیدنت یا زیارت قبولی بگن حتما بگو بهشون
من باردار بودم خیلی فضول و حساس بودن ک جایی نرو حتی بازار ..منم هوس شمال کردم ب شوهرم‌گفتم پاشو بریم بهشون هم هیچی نگو..خوب ک اونجا داشتیم‌میچرخیدیم زنگ زدن برا احوال پرسی شوهرم گفت اومدیم شمال..دیگه دهنشون بسته شد فقط گفتن اها خوش بگذره مواظب باشید
به احترام آقا امام رضا علیه السلام خداحافظی کن
ولی دفعه های بعد جایی خواستی بری نگو
سوار ماشین که شدی یه پیام بده وبرو
بگو داریم میریم زیارت حالا اینبار ولی دفه بعد نگو
شما خودت مشتاق تری که بهت اطلاع بدن.
پا شو برو، انتقام چیه. اونجا زنگ بزن که کنار حرم هستم و نایب زیاره
اگه واقعا حس میکنی دل سوزوندن و عوض دراوردنه همین الان بگو که او وسوسه کننده از حرصش بمیره.
بعد اینکه رسیدین مشهد بگو همسرت زنگ بزنه بگه بعد تو هم گوشی رو بگیر یه احوال پرسی کوتاهی بکن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
49 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
51 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز