قشنگدرکمیکنم چ دردی کشیدی باید همون موقع دادوبیداد میکردی ومی رفتی خونه ی بابات من باباممپشتم نیست وگرنه تاحالا رفته بودم
کاش میشد ازشون دوربشی وبری شهر دیگه
الان خیلی وقته ندیدمشوناینقدرآرامش دارم که نگو و استرس وقتی وگرفتم که قراره برم از الان برنامه میریزمکه همش بادوستان برم بیرون یا برمخونه ی بقیه ی اقوام که نخواد تیکه هاشون و بشنوم یا مثل کینیز خودش و دختزش ازمکار بکشن