ساعت نه شب بود دیدم از خونه همسایه صدای داد و فریاد میاد.فکر کنم بازم دعواشون شده بود .کلا یک ماهه که اومدن تو این خونه ولی هرشب دعوا دارن
یکم که گذشت دیدم در میزنن .ایفون زدن .رفتم پایین درو که باز کردم دیدم همسایمونه حدودا ۲۰ سالشه خون از صورتش چکه میکرد .انقدر وحشت کردم که زبونم بند اومد.نوزادشو داد بغلم گفت ترخدا چند ساعت نگهش دار میام میبرمش و رفت
رفت سمت خیابون برنگشت خونشون
الان نزدیک سه ساعته که رفته و نیومده دنبال بچه .شوهرمو فرستادم واسش شیرخشک خرید بهش دادم خورد
تو بغلم تابش دادم گریه کرد ولی خوابش برد .الان من باید چکار کنم .میترسم برم سراغ باباش معتاده