پول بهم نمیده. اگه هم بده پول نت هست. البته الان نیاز ندارم. یا سفر دانشجویی میرفتم فقط ۵۰۰ میداد.
چرا چادر نپوشیدی. حق نداری بری خونه دوستت
اون وقتا تو کیف مدرسه ایم هم میگشت.
تو کمدم میگشت.
همیشه بحث داشت باهام.
والان خواهرم که بهش میگه این مادرم هست
سنش هم کم نیست ۱۵ سالشه
میره خونه دوستاش تا ۱۰
وقتی از مدرسه میبرنش سفر چند میلیون بهش میده
مانتوش اجازه داره حتی بلوزم بپوشه.
واقعیتش خستم کرده. ازش تنفر پیدل کردم.
بله متاسفانه ما فدا شدیم که اونا لذت ببرن
بچه ی اول حساسیت ها بیشتره روش باور کن از رو علاقه بوده
عزیزم الان به خواهرت توجه میشه یعنی اون مقصره؟؟؟مشکل از مادرتونه
عزیزم من هنوز مجردم. کاری به توجه ندارم.
مثلا من میرم دانشگاه تا شب تو کارت خودم که پول نمی ریخت.
کارتی که بهم میداد خالی خالی بود. ولی میگفت نه پر پوله ببین. ولی اونجا که می کشیدم اصلا میگفت موجودی نداره.
من فروردین رفتم مسافرت ابجیم اردیبهشت رفت من با ۴۰۰ رفتم که گفتم یکم دیگه کمکم کنید ولی نداد ولی خواهرم ۲ میلیون.
خب صد در صدددد مقصر مادره و هیچ ربطی خواهرتون نداره
حس بدیه کلا میفهمم چه حسی به خواهرت داری ولی اونم بی گناهه و البته که اونم آسیب میبینه اگه تو این تحت نظر خانواده نباشه و بخواد هرجا که دوست داشت با هرکی که میخواد بره بیرون...نمیگم گیر بدن بهش ولی حداقل کاش کاملا رهاش نمیکردن تو این سن کمکش میکردن.
و سر شماهم کاملا افراطی رفتار میکنن متوجهم
میگم.
بهم میگن تو چرب زبونی بلد نیستی. تو باید چرب زبون باشی.
واقعتش من دلم رفته ازشون.واقعا نمیتونم دیگه مثل یه بچه که هزار تا لوس بازی در میاره برخورد کنم
منو دوستم باهام استخدامی جایی شدیم پدر اون رفت براش گوشی گرون قیمت خرید شیرینی گرفتن براش
ولی پدر من تو فکر پول گرفتن منه.
همه پولایی که خرج کرده رو نوشته ارم بگیره. هر روز به همه زنگ میزنه من مانتو گرفته فلان قییمت همه رو نوشتم بگیرم ازش.
من شدم یه ادم عقده ای بی اعتماد به نفس.
هزار تا روان درمانی هم برم خوب نمیشم
باور کن وقتی اون یه بار دیدم کیف مدرسه ایم رو میگرده تو ذهنم موندع که موندع
بچه اول راه باز کنه
منم همین بودم
