خیلی سردرگمم گیج و منگم اصلا منطقم و ازدست دادم مغزم دردمیکنه ... نمیدونم چیکارکنم نمیدونمم چ درسته چی غلط بحث عمر و جوونیمه بحث اعصابمه بحث هزاران مرض جسمی ک حتما سمتم میاد توزندگی از فرط غصه زیاده
بحث بچه هام از اوتطرف بحث شوهر پراز عقده ام
بحث خانواده وپدرم
۹ماه داری بادوتا بچه عذاب میکشی وتمام دردسرای بچه هاوحرف شنیدن دیگران رو تحمل کردی همسرت حتی یه حالی ازتون نپرسیدوعذاب وجدان نگرفت اما شما برای گرفتن حقت عذاب وجدان داری.اگر همسرت مرد زندگی بود وشمارو عذاب نمیداد که الان سر زندگیت بودی وحرفی از مهریه نمیزدی.پس مهریه حقته ونوش جونت مردی که اهل زندگی نیست واهل هرجور خطایی هست بایدتاوان بده شما هم از سر خوشی مهرت واجرا نذاشتی.برای پسرت هم نگران نباش تا حالا صبوری کردی چند روز دیگه هم تحمل کن.مردا نمیتونن بشینن تو خونه بچه نگه دارن پس مجبور میشه برش گردونه.پس فعلا زنگ نزن خودش بچه رو میاره
به نظر منم چون شرایط اسی خونه پدرش هم بحرانیه بره بهتره ولی لابد پدر مادرش نسخشون اینه که تا جوونی باید جدا شی. تا اومده بچه هات بزرگ شن تو دیگه شرایط ازدواجت می پره.
کاش اسی با یک یا حتی دو تا مشاور با تجربه و خوش آوازه صحبت می کرد و تصمیم می گرفت
نه عزیزم خانوادمم میخوات برگردم ولی برگشت با مشتوانه ک سری بعدی باز اواره نشیم خونه پدرم ازپس خودموم بربیایم میگه بزار رای همه ی نفقه ومهریه ق‌طعی بشه و پرونده بازبمونه ک سواستفاده نکنه بعدبرگشت اذیتتون کنه ک مجبور ب تحمل نباشی و یروزی خواستی جداشی ازپس یه خونه بربیای
حتما سکه یا طلا بگیر برا ایندت
اینجوری که دیگه رو لج میوفتن و واست خونه نمیگیرن باید باز مادرتو تحمل کنی و شرایط سختو
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
23 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز