آخه مشکل همون همسر پدرمه
اصلا مم فکر میکنم این کارها واسه عاصی کردن منه
وگرنه کدوم عروسی اینقدر خونه مادرشوهرش میره؟
جالب اینجاست اون خانم اومده میگه مگه ا از جیب تو میخورن؟ از جیب من نمیخورن ولی حضور هر روزشون آزار دهنده هست برا من
عزیزم تو پیششون راحت لباس بپوش اونا نفهمیم و بی شعوورن تو رعایت نکن وقتی تخته مغزشون کمه و اینکه خیلی بیخود و بیجا میکنن که تو آشپزخونه میرن و از یخچال خوردنی برمیدارن مگه صاحبخونه شما نیستی گلم ؟؟ عزیزم این چه وصلتی بود
پدرت بهشون چیزی نمیگه ؟؟ عجب زمونه ای شده من با بیست و چهار سال سنم در یخچال خونه خودمونو باز نمیکنم ...
ایشون زن برادرته تو عقدنیستن دیگه ! کار ش اشتباست تو عقد یا ازدواج طرفم هی دعوت کنه وقتی میدونه اوضاع اون خونه چه جوریه یا حتی ندونه ..زیاد رفتن خونه خانواده شوهر اشتباه محضه آحر سوتفاهما پیش میاد عوا قهر ..میگن نه به اون اومدنش نه به سال به سال اومدنش باید عروس خانوما بدونن که زیاد رفتن خونه مادرشوهر بجز اینا هیچی نیست ..فقط دخالت تو کارتون میشه بدون اجازه اون مجبورین آب نخورین همه چی با اجازه حتی خوبن باشن باز باعث سو تفاهم میشه ...خصوصا پسرو دختر مجردم تو خونه مادرشوهراتون باشه ..خودتون درک کنین اگه زن برادرتون ۲۴ ساعت اونجا بود اعصابتون بهم میریخت
به نظرم کوتاه نیا و اصلا از قضیه ساده نگذر..... با تجربه بشه اجازه نمیده هیچ کسی بدون اجازه اون از تو خونه رد بشه. حتما همه حرفهاشون را به عمه یا پدرت برسون. از اونهایی هست که مثل چسب میچسبن و هیچ چیزی بهشون بر نمیخوره. اگر مادر خوندت خوبه سعی کن خودت را تو دلش جا کنی
عزیزم خودتو ناراحت نکن همه روقضاوت میکنن اینجا ..اینجادهم پره خانمهای حسود و...منم تاپیک میزنم ی عده میریزن سرم بد وبیراه و سرزنش قضاوت کور کورانه حالا جالبه موضوع تاپیکای خودشونو میبینم کاملا معلومه خودشون چقد عقده ای و بیمارن
اتفاقا همون موقع پدرم اونجا بود و دید
بهش گفت شما بهتره بشینید فلانی بره تو آشپزخونه بالخره فلانی صاحب خونس و شما مهمان ما
اونم گفت نه و فلان
پدرم جدی تو چشمش نگاه کرد گفت لطفا بشینید
با لب و لوچه آویزون رفت نشست
بنظرم با پدرت یه روزی که کسی نیست حرف بزن .از شرایط و ناراحتیت بگو ...بگو اگ اسایش و راحتی اونا از من مهمتره بگو از اینجا برم
