هنوز ی دو هفته اس عقد کردم
مادرشوهرم پیره انگار زیاد ازمن انتظار کلفتی داره
گف پشتم درد میکرد خیلی نمیتونم راه هم برم
بعد گف اگ نزدیک بودی بعضی وقتا میفرستادم دنبالت بیایی غذا درس کنی
این در حالیه ک با جاریم تو یک ساختمان زندگی میکنه. چرا جاریمو نمیاره ولی بمنی ک هنوز از راه نرسیده انتظار کلفتی داره🤔
یا اون شبی ک مهمون کرده بودن مارو رفتم اشپزخونه کمک خاهرشوهرام. اخر سر ک اومدم نشستم ب خاهر شوهرم پرسید عروس کمکتون کرد یانه!
چیکار کنم؟
زیاد توجه نکن عزیزم چون تازه ازدواج کردی زیادی حساسن روت
میخواستی با خنده بگی خداروشکر دورم پس چون من اهل زیاد کارکردن جایی نیستم فقط خونه خودم راحتم کار کنم
داره گربه رو دم حجله می‌کشه 🤗
من اگه بودم میخندیدم میگفتم وای پس خداروشکر من نزدیک نیستم
اما فلانی هست
اون حتما کلی هوامونو داره
چند سالشه؟
اه چقد چندشم شد ازش
قشنگ با یک بیمار طرفی
خداکمکت کنه
ببین از همین حالا سفت بگیر که اگه شل بگیری تا آخر عمرت ازت انتظار حمالی دارن!
فقط میدونم اگر غرشو به شوهرت بزنی اگر الان پشتتو یره فردا روز میگه تومیخای ازخانوادم جدام کنی پیر زنه اهمیت نده به حرفاش توکه ازدواج میکنی جدازندگی میکنی برای رضای خدا کمک کن
زیاد نرو بعد بشه وظیفه تا آخر عمر دیگه میری خیلی کم درحد جمع کردن یا پهن کردن سفره کمک کن بخدا تا آخر عمر ازت کار میکشن
دوری و دوستی.وقتی اخلاقش اینطوره ماهی یبار برو یه ساعت بشین و برگرد.بجاش از شوهرت بخواه بیشتر بیاد خونه شما بمونه
یسری هر کی تازه وارد میشه این کارو میکنن که مثلا عادت کنه کارهاشونو بکنه. با منم میخواستن اینکارو کنن. دو ماه خونشون نرفتم. کلا زیر بار نرفتم تا ولم کردن
خب این نشون میده
جاریت رو نشون نداده کلفتی ازش بکشن
دختر داره اگر میخواد کسی کارشو بکنه وظیفه اوناست
شما هم رو اصلا نشون نده
رفتی خونشون مثل مهمون بشین
و توصیه ام اینه وقتی رفتی سر خونه زندگیت دعوتشون کنی تو اول
ک میزبانیت رو ببینن
به هیچچجج عنوان نذار دست به سیاه سفید بزنن
یه لیوانم نذار بشورن
ک بعدا تو رفتی خونشون
مهمون باشی
انتظار چیزی ازت نداشته باشن
خیلییی کم بهشون سر بزن
در جواب این حرف ها هم مثل بز نگاشون کن فقط همین
مگه چیه پیره
اشپزی هم یه تفریحه کلفتی نیست که
باز من از خدامه خودم اشپزی نکنم اخه دست پختش افتضاحه
ولی اصلا نمی زاره
